گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد دوم
6 / 10 گذشت همراه با نکوهش
6 / 11 کیفر دادن به اندازه جُرم




امام علی علیه السلام :آن که سربسته گفتن کفایتش می کند ، از صراحت گویی ، بی نیاز است.

6 / 10گذشت همراه با نکوهشمسند ابن حنبل به نقل از عبد اللّه بن عمر :مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر خدا! خادمی دارم که بدی می کند و ظلم می نماید . آیا او را بزنم؟! پیامبر فرمود : «هر روز ، هفتاد بار از او گذشت کن».

امام علی علیه السلام :نکوهشِ همراه با گذشت ، برای کسی که عقل داشته باشد ، از زدن سخت تر است.

6 / 11کیفر دادن به اندازه جُرمالمعجم الکبیر به نقل از اسد بن وداعه :مردی که به او «جُزء» گفته می شد ، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر خدا! خانواده ام مرا عصبانی می کنند . چگونه مجازاتشان کنم؟ فرمود : «گذشت کن!» . دوباره پرسید ، و بار سوم که پرسید ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «اگر هم مجازات می کنی ، به اندازه گناه (جُرم) مجازات کن ، و از [زدن به] صورت ، پرهیز کن».

امام علی علیه السلام :بسا گناهی که اندازه کیفر آن ، همان آگاه ساختن گنهکار از جُرمش است.

.


ص: 302

6 / 12آخِرُ الدَّواءِالإمام علیّ علیه السلام :سَاُمسِکُ الأَمرَ مَا استَمسَکَ ، وإذا لَم أجِد بُدّا فَآخِرُ الدَّواءِ الکَیُّ . (1)

عنه علیه السلام :مَن لَم تُصلِحهُ الکَرامَهُ ، أصلَحَتهُ الإِهانَهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن لَم تُقَوِّمهُ الکَرامَهُ ، قَوَّمَتهُ الإِهانَهُ . (3)

عنه علیه السلام :إذا لَم تَنفَعِ الکَرامَهُ فَالإِهانَهُ أحزَمُ ، وإذا لم یَنجَعِ (4) السَّوطُ فَالسَّیفُ أحسَمُ . (5)

عنه علیه السلام :الکَرامَهُ تُفسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدرِ ما تُصلِحُ مِنَ الکَریمِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُصلِحهُ حُسنُ المُداراهِ أصلَحَهُ سوءُ المُکافاهِ . (7)

.

1- .. نهج البلاغه : الخطبه 168 ، بحار الأنوار : ج 31 ص 502 ح 3 ؛ تاریخ الطبری : ج 4 ص 443.
2- .. غرر الحکم : ج 5 ص 437 ح 9063 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 426 ح 7214.
3- .. غرر الحکم : ج 5 ص 249 ح 8201 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 444 ح 7806 .
4- .. نَجَعَ فیه القول والخطاب والوعظ : عمل فیه ودخل وأثّر (لسان العرب : ج 8 ص 348 «نجع»).
5- .. غرر الحکم : ج 3 ص 188 ح 4164 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 137 ح 3120.
6- .. غرر الحکم : ج 2 ص 129 ح 2080 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 63 ح 1637 .
7- .. غرر الحکم: ج 5 ص 249 ح 8202 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 444 ح 7807.

ص: 303



6 / 12 آخرین چاره
6 / 12آخرین چارهامام علی علیه السلام :این امر (خروج ناکثین) را تا زمانی که قابل مهار کردن باشد ، مهار می کنم ، و هر گاه ناچار شدم ، آخرین چاره ، داغ کردن است [و با آنها می جنگم].

امام علی علیه السلام :کسی که احترام نهادنْ اصلاحش نکند ، بی احترامی کردنْ اصلاحش می کند.

امام علی علیه السلام :کسی که احترام نهادن درستش نکند ، بی احترامی [به او] ، درستش می کند.

امام علی علیه السلام :هر گاه ارج نهادن ، سود نبخشد ، خوار داشتن، کارگرتر است ، و هر گاه تازیانه کارگر نباشد ، شمشیر، مؤثرتّر است.

امام علی علیه السلام :احترام نهادن ، به همان اندازه که فرومایه را فاسد می کند ، بزرگوار را اصلاح می کند.

امام علی علیه السلام :کسی که زیباییِ مدارا اصلاحش نکند ، بدیِ مجازات، اصلاحش می کند .

.


ص: 304

الفصل السابع : آفات التأدیب7 / 1الإِفراطُ فِی الرِّفقِ وَالمَحَبَّهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ قَوما أحَبّوا قَوما حَتّی هَلَکوا فی مَحَبَّتِهِم فَلا تَکونوا کَهُم ، و إنَّ قَوما أبغَضوا قَوما حَتّی هَلَکوا فی بُغضِهِم فَلا تَکونوا کَهُم (1) . (2)

الإمام علیّ علیه السلام مِن کِتابٍ لَهُ إلی بَعضِ عُمّالِهِ :وَاخلِطِ الشِّدَّهَ بِضِغثٍ (3) مِنَ اللّینِ ، وَارفُق ما کانَ الرِّفقُ أرفَقَ ، وَاعتَزِم بِالشِّدَّهِ حینَ لا تُغنی عَنکَ إلَا الشِّدَّهُ . (4)

الإمام الباقر علیه السلام :شَرُّ الآباءِ مَن دَعاهُ البِرُّ إلَی الإِفراطِ ، وشَرُّ الأَبناءِ مَن دَعاهُ التَّقصیرُ إلَی العُقوقِ . (5)

راجع : المحبّه فی الکتاب والسنّه : ص 125 (القسم الأوّل / الفصل السادس : آداب المحبّه / الإفراط فی المحبّه).

.

1- .. فی کنز العمّال : «مثلهم» بدل «کهم» فی الموردین.
2- .. فردوس الأخبار : ج 1 ص 291 ح 919 عن عبداللّه بن جعفر ، کنز العمّال : ج 9 ص 45 ح 24857 .
3- .. الضِّغثُ فی الأصل : قَبضهُ حشیش مختلط یابسها بشیء مِن الرّطب، فاستعارَ اللفظه هاهنا ؛ والمراد : امزج الشدَّهَ بشیءٍ من اللِّین فاجعلهما کالضِّغث (شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 17 ص 4) .
4- .. نهج البلاغه : الکتاب 46 ، بحار الأنوار: ج 33 ص 482 ح 687.
5- .. تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 320 ، الجوهره : ص 52 وراجع : تاریخ دمشق : ج 19 ص 465 .

ص: 305



فصل هفتم : آفات ادب آموزی (تربیت)

7 / 1 زیاده روی در نرمش و محبّت
فصل هفتم : آفات ادب آموزی (تربیت)7 / 1زیاده روی در نرمش و محبّتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گروهی چنان گروهی را دوست داشتند که در راه دوستی آنان ، نابود شدند . شما مانند ایشان نباشید . و گروهی چنان گروهی را دشمن داشتند که در راه دشمنی با آنان ، نابود شدند . مانند اینان نیز نباشید.

امام علی علیه السلام در نامه ای به یکی از کارگزارانش :سختگیری را با اندکی نرمی (ملایمت) در آمیز ، و تا زمانی که نرمشْ کارسازتر است ، نرم باش ، و آن جا که جز سختگیری چاره ای نمی یابی ، سختگیری در پیش گیر.

امام باقر علیه السلام :بدترین پدر ، کسی است که نیکی [و محبّت] ، او را به افراط کشانَد ، و بدترین فرزند ، کسی است که کوتاهی کردن ، او را به نافرمانی [از والدین ]بکشاند.

ر . ک : دوستی در قرآن و حدیث : ص 227 (بخش اوّل / فصل ششم : آداب دوستی / زیاده روی در دوستی) .

.


ص: 306

7 / 2کَثرَهُ العِتابِالإمام علیّ علیه السلام :لا تُکثِرِ العِتابَ ؛ فَإِنَّهُ یورِثُ الضَّغینَهَ ، ویَجُرُّ إلَی البِغضَهِ ، وَاستَعتِب مَن رَجَوتَ إعتابَهُ . (1)

عنه علیه السلام :لا تُکثِرَنَّ العِتابَ ؛ فَإِنَّهُ یورِثُ الضَّغینَهَ ، ویَجُرُّ إلَی البَغیضَهِ ، وکَثرَتُهُ مِن سوءِ الأَدَبِ . (2)

عنه علیه السلام :الإِفراطُ فِی المَلامَهِ یَشُبُّ نیرانَ اللَّجاجِ . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تُکَرِّرَ العَتبَ ؛ فَإِنَّ ذلکَ یُغری بِالذَّنبِ ، ویُهَوِّنُ العَتبَ . (4)

7 / 3الغَضَبُالکافی عن علیّ بن أسباط عن بعض أصحابنا :نَهی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنِ الأَدَبِ عِندَ الغَضَبِ . (5)

.

1- .. تحف العقول: ص 84 ، کنز الفوائد : ج 1 ص 93 ولیس فیه ذیله ، غرر الحکم: ج 6 ص 336 ح 10412 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار: ج 77 ص 231 ح 2؛ کنز العمّال: ج 16 ص 181 ح 44215 نقلاً عن وکیع والعسکری فی المواعظ نحوه.
2- .. کنز الفوائد: ج 1 ص 93 ، تحف العقول: ص 84 ، عیون الحکم والمواعظ: ص 519 ح 9424 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار: ج 74 ص 166 ح 29 ؛ کنز العمّال: ج 16 ص 181 ح 44215 نقلاً عن وکیع والعسکری فی المواعظ .
3- .. تحف العقول : ص 84 ، غرر الحکم: ج 2 ص 43 ح 1768 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 212 ح 1 نقلاً عن کشف المحجّه .
4- .. غرر الحکم : ج 3 ص 22 ح 3748 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 163 ح 3481 ، مستدرک الوسائل : ج 14 ص 260 ح 16653 .
5- .. الکافی: ج 7 ص 260 ح 3 ، تهذیب الأحکام: ج 10 ص 148 ح 589 ، المحاسن: ج 1 ص 427 ح 984 ، بحار الأنوار: ج 79 ص 102 ح 2.

ص: 307



7 / 2 زیاد گِله کردن
7 / 3 خشم
7 / 2زیاد گِله کردنامام علی علیه السلام :زیاد گِله مکن که کینه می آورد و به نفرت می انجامد . از کسی گِله کن که امید پوزش خواهی از او داری.

امام علی علیه السلام :زیاد گِله مکن که این کار ، کینه می آورد و به نفرت می انجامد. زیاد گِله کردن ، از بی ادبی است.

امام علی علیه السلام :افراط در سرزنش ، آتش لجاجت را شعله ور می سازد.

امام علی علیه السلام :از گِله کردن های مکرّر بپرهیز ؛ زیرا این کار به [پافشاری بر] گناه وا می دارد و گِله را بی ارزش می سازد.

7 / 3خشمالکافی به نقل از علی بن اسباط، از یکی از شیعیان :پیامبر خدا از ادب [ و تنبیه ]کردن در هنگام خشم ، نهی فرمود.

.


ص: 308

الإمام علیّ علیه السلام :لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ . (1)

7 / 4الخُشونَهُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :المُؤمِنُ لَیِّنٌ هیِّنٌ سَمِحٌ ، لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ . وَالکافِرُ فَظٌّ غَلیظٌ ، لَهُ خُلُقٌ سَیِّئٌ وفیهِ جَبَرِیَّهٌ (2) . (3)

الکافی عن یونس بن رباط عن الإمام الصادق علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «رَحِمَ اللّهُ مَن أعانَ وَلَدَهُ عَلی بِرِّهِ» . قالَ : قُلتُ : کَیفَ یُعینُهُ عَلی بِرِّهِ ؟ قالَ : یَقبَلُ مَیسورَهُ ، ویَتَجاوَزُ عَن مَعسورِهِ ، ولا یُرهِقُهُ ولا یَخرَقُ بِهِ (4) ، فَلَیسَ بَینَهُ وبَینَ أن یَصیرَ فی حَدٍّ مِن حُدودِ الکُفرِ إلّا أن یَدخُلَ فی عُقوقٍ أو قَطیعَهِ رَحِمٍ . ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «الجَنَّهُ طَیِّبَهٌ طَیَّبَهَا اللّهُ وطَیَّبَ ریحَها ، یوجَدُ ریحُها مِن مَسیرَهِ ألفَی عامٍ ، ولا یَجِدُ ریحَ الجَنَّهِ عاقٌّ ولا قاطِعُ رَحِمٍ ولا مُرخِی الإِزارِ خُیَلاءَ (5) » . (6)

.

1- .. غرر الحکم : ج 6 ص 361 ح 10529 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 531 ح 9654 .
2- .. یقال : فیه جَبَرِیَّه : أی کِبْر (الصحاح : ج 2 ص 608 «جبر»).
3- .. الأمالی للطوسی : ص 366 ح 777 عن علیّ بن علیّ بن رزین عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عن النزّال بن سبره عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار: ج 71 ص 391 ح 53.
4- .. قوله صلی الله علیه و آله «ولایرهقه» : أی لا یسفّه علیه ولایظلمه ؛ من الرَّهَق محرَّکَه. أو : لا یحمل علیه ما لا یطیقه ؛ من الإرهاق ، یقال : لا یرهقنی لا أرهقَکَ اللّه ، أی لا أعسَرَک اللّه . والخرق بالضمّ والتحریک : ضدّ الرفق (مرآه العقول : ج 21 ص 87).
5- .. الخُیَلاء والخِیلاء : الکِبْر والعُجْب (النهایه : ج 2 ص 93 «خیل»).
6- .. الکافی: ج 6 ص 50 ح 6 ، تهذیب الأحکام : ج 8 ص 113 ح 390 ، مستطرفات السرائر : ص 85 ح 30 ، وسائل الشیعه : ج 15 ص 199 ح 27644 .

ص: 309



7 / 4 خشونت
امام علی علیه السلام :هنگام خشم ، ادب نباید کرد (/ تأدیب اثر ندارد) . (1)

7 / 4خشونتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن ، نرم خو ، مهربان و باگذشت است و دارای خوی نیک است و کافر ، درشت خوی و خشن است و بدخوی و متکبّر.

الکافی به نقل از یونس بن رباط :از امام صادق علیه السلام شنیدم : «پیامبر خدا فرمود : رحمت خدا بر آن کس که فرزندش را بر نیکی [و فرمانبری اش از والدین] یاری برساند!». گفتم : چگونه او را بر نیکی کردن [و فرمان برداری اش] یاری می رسانَد؟ فرمود : «کار اندک او را بپذیرد و از کاری که برایش دشوار است ، چشم بپوشد و بیش از توانش از او تکلیف نخواهد ، و با او خشونت نورزد ؛ زیرا میان او و وارد شدن فرزندش به مرزی از مرزهای کفر ، جز این نیست که آن فرزند ، وارد نافرمانی از والدین و یا قطع رَحِم شود. (2) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سپس فرمود : بهشت ، خوش است . خداوند ، آن را خوش قرار داده و بوی آن را خوش گردانیده است و از فاصله هزار سال ، بویش به مشام می رسد ؛ امّا کسی که نافرمانی والدین کند ، یا قطع رَحِم نماید ، یا متکبّرانه راه برود ، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد».

.

1- .شارح غُرر الحکم ، این جمله را به گونه دیگری ترجمه و شرح کرده است : «نیست ادبی با خشمی» ؛ یعنی کسی که می خواهد باادب باشد ، باید خشم را فرو خورد و هر کس خشم بر او غلبه کند ، رعایتِ آداب نمی تواند بکند و نمی شود که سبُکی و بی ادبی نکند .
2- .مقصود ، این است که اگر پدر ، با فرزندش به درستی رفتار نکند و بر خلاف توصیه هایی که در این حدیث گفته شده است، با او رفتار نماید ، ممکن است فرزند به مسیر نافرمانی از پدر و قطع ارتباط با او کشانده شود، که این خود ، نوعی کفر یا ناسپاسی است .

ص: 310

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :عَلِّموا ولا تُعَنِّفوا ، فَإِنَّ المُعَلِّمَ خَیرٌ مِنَ المُعَنِّفِ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :لِسانُ الجَهلِ الخُرقُ . (2)

عنه علیه السلام :المُؤمِنُ هُوَ الکَیِّسُ (3) الفَطِنُ ، بِشرُهُ فی وَجهِهِ . . . لا یَغلُظُ عَلی مَن دونَهُ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :المُؤمِنُ لَهُ قُوَّهٌ فی دینٍ . . . ولا فَظٌّ ولا غَلیظٌ . (5)

عنه علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ :لا تَکُن فَظّا غَلیظا یَکرَهُ النّاسُ قُربَکَ . (6)

7 / 5التَّحقیرُرسولُ اللّه صلی الله علیه و آله :لا تُحَقِّرَنَّ أحَدا مِنَ المُسلِمینَ ، فَإِنَّ صَغیرَهُم عِندَ اللّهِ کَبیرٌ . (7)

.

1- .. منیه المرید: ص 193 ، جامع الأحادیث للقمّی : ص 102 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 175 ح 9 ؛ شُعب الإیمان: ج 2 ص 276 ح 1749 ، الفقیه والمتفقّه: ج 2 ص 137 کلاهما عن أبی هریره ، کنز العمّال: ج 10 ص 249 ح 29331 .
2- .. غرر الحکم : ج 5 ص 124 ح 7613 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 419 ح 7093 .
3- .. الکَیِّس : العاقل . والکَیِّس فی الاُمور یجری مجری الرِّفق فیها (النهایه : ج 4 ص 217 و 218 «کیس»).
4- .. الکافی: ج 2 ص 226 و 228 ح 1 عن عبداللّه بن یونس عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 67 ص 364 و 366 ح 70 .
5- .. الکافی: ج 2 ص 231 ح 4 ، الخصال : ص 571 ح 2 عن أبی سلیمان الحلوانی ، أعلام الدین : ص 109 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 271 ح 3.
6- .. تحف العقول : ص 304 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 283 ح 1.
7- .. تنبیه الخواطر: ج 1 ص 31 ؛ تفسیر الثعلبی : ج 2 ص 132 من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام ، کنز العمّال : ج 16 ص 16 ح 43741 .

ص: 311



7 / 5 تحقیر کردن
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آموزش دهید و خشونت نورزید ؛ زیرا آموزش دهنده ، بهتر [و مؤثّرتر ]از کسی است که خشونت به کار می برَد .

امام علی علیه السلام :خشونت ، زبان نادانی است.

امام علی علیه السلام :مؤمن ، زیرک و باهوش است . چهره اش شاد است ... و با زیردستش خشونت نمی ورزد .

امام صادق علیه السلام :مؤمن ، در دینش نیرومند است ... . نه درشت خوی است ، و نه خشن .

امام صادق علیه السلام در اندرز به عبد اللّه بن جُندَب :درشت خوی و خشن مباش که مردم ، نزدیک شدن به تو را ناخوش می دارند.

7 / 5تحقیر کردن و به رخ کشیدن عیبپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از مسلمانان را کوچک مشمار ؛ زیرا کوچک آنان در نزد خداوند ، بزرگ است.

.


ص: 312

7 / 6التَّعییرُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا زَنَت خادِمُ أحَدِکُم فَلیَجلِدهَا الحَدَّ ولا یُعَیِّرها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَیَّرَ مُؤمِنا بِشَیءٍ ، لَم یَمُت حَتّی یَرکَبَهُ . (2)

7 / 7الضَّربُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :ظَهرُ المُؤمِنِ حِمیً (3) إلّا بِحَقِّهِ . (4)

صحیح مسلم عن عائشه :ما ضَرَبَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله شَیئا قَطُّ بِیَدِهِ ، ولَا امرَأَهً ولا خادِما ، إلّا أن یُجاهِدَ فی سَبیلِ اللّهِ . (5)

تنبیه الخواطر عن عائشه :ما ضَرَبَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَملوکا قَطُّ ولا غَیرَهُ إلّا فی سَبیلِ اللّهِ، ولَا انتَصَرَ قَطُّ لِنَفسِهِ إلّا أن یُقیمَ حَدّا مِن حُدودِ اللّهِ . (6)

.

1- .. مسند ابن حنبل : ج 3 ص 406 ح 9461 ، سنن أبی داود : ج 4 ص 160 ح 4470 ، سنن الدار قطنی : ج 3 ص 160 ح 231 وفیهما «أمه» بدل «خادم» وکلها عن أبی هریره ، کنز العمّال : ج 5 ص 337 ح 13115 ، تنبیه الخواطر: ج 1 ص 57 وراجع : السنن الکبری للنسائی : ج 4 ص 299 ح 7242 .
2- .. الکافی: ج 2 ص 356 ح 2 عن إسحاق بن عمّار عن الإمام الصادق علیه السلام ، ثواب الأعمال : ص 295 ح 2 عن منصور بن حازم عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، تحف العقول : ص 47 ، الاختصاص : ص 229 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 384 ح 2.
3- .. هذا شیء حِمیً : أی مَحظور لا یُقرب (النهایه : ج 1 ص 447 «حما»).
4- .. المعجم الکبیر : ج 17 ص 180 ح 476 عن عصمه ، کنز العمّال : ج 1 ص 93 ح 406 ؛ جامع الأحادیث للقمّی : ص 98 عن موسی بن إبراهیم عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 444 ح 1550 وفیهما «من حدّ» بدل «بحقّه» ، بحار الأنوار : ج 75 ص 151 ح 18.
5- .. صحیح مسلم : ج 4 ص 1814 ح 79 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 272 ح 24089 ، السنن الکبری : ج 10 ص 324 ح 20788 ، صحیح ابن حبّان : ج 2 ص 240 ح 488 کلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 7 ص 221 ح 18715 .
6- .. تنبیه الخواطر : ج 2 ص 26.

ص: 313



7 / 6 سرزنش کردن
7 / 7 زدن
7 / 6سرزنش کردنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خدمتکار یکی از شما زنا کرد ، او را حد بزند ، امّا سرزنشش نکند (به روی او نیاوَرَد) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مؤمنی را به چیزی سرزنش کند ، نمی میرد تا آن که خودش مرتکب آن شود.

7 / 7زدنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[تازیانه زدن به] پشت مؤمن ، ممنوع است ، مگر به حق .

صحیح مسلم به نقل از عایشه :پیامبر خدا ، هرگز چیزی را یا زنی را و یا خدمتکاری را با دستش نزد ، مگر برای آن که در راه خدا جهاد کند.

تنبیه الخواطر به نقل از عایشه :پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز غلام و غیرِ غلامی را نزد ، مگر در راه خدا ، و هرگز برای خود انتقام نگرفت ، مگر زمانی که پای اجرای حدّی از حدود الهی در میان بود.

.


ص: 314

الإمام علیّ علیه السلام :اِضرِب خادِمَکَ فی مَعصِیَهِ اللّهِ عز و جل ، وَاعفُ عَنهُ فیما یَأتی إلَیکَ . (1)

عدّه الداعی :قالَ بَعضُهُم : شَکَوتُ إلی أبِی الحَسَنِ موسی علیه السلام اِبنا لی فَقالَ : لا تَضرِبهُ ، وَاهجُره ولا تُطِل . (2)

7 / 8التَّعَدّی عَنِ الحَدِّرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَضرِبَنَّ أدَبا فَوقَ ثَلاثٍ ، فَإِنَّکَ إن فَعَلتَ فَهُوَ قِصاصٌ یَومَ القِیامَهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أدِّب صِغارَ أهلِ بَیتِکَ بِلِسانِکَ عَلَی الصَّلاهِ وَالطَّهورِ ، فَإِذا بَلَغوا عَشرَ سِنینَ فَاضرِب ولا تُجاوِز ثَلاثا . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام ألقی صِبیانُ الکُتّابِ ألواحَهُم بَینَ یَدَیهِ لِیَخیرَ بَینَهُم . فَقالَ : أما إنَّها حُکومَهٌ وَالجَورُ فیها کَالجَورِ فِی الحُکمِ ، أبلِغوا مُعَلِّمَکُم إن ضَرَبَکُم فَوقَ ثَلاثِ ضَرَباتٍ فِی الأَدَبِ اقتُصَّ مِنهُ . (5)

.

1- .. تهذیب الأحکام : ج 10 ص 27 ح 84 عن طلحه بن زید عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، غرر الحکم : ج 2 ص 194 ح2350 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 77 ح 1870 کلاهما نحوه ، وسائل الشیعه : ج 18 ص 340 ح 34167 .
2- .. عدّه الداعی : ص 79 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 99 ح 74.
3- .. تنبیه الخواطر : ج 2 ص 155.
4- .. تنبیه الخواطر : ج 2 ص 155.
5- .. الکافی: ج 7 ص 268 ح 38 ، تهذیب الأحکام : ج 10 ص 149 ح 599 کلاهما عن السکونی ، وسائل الشیعه : ج 18 ص 582 ح 34971 .

ص: 315



7 / 8 از اندازه گذشتن
امام علی علیه السلام :خدمتکارت را اگر معصیت خدا کرد ، بزن ؛ امّا اگر در حقّ تو خطایی از او سر زد ، گذشت کن.

عدّه الداعی :شخصی گفت که نزد امام رضا علیه السلام از فرزندم شکایت کردم . فرمود : «او را نزن ؛ بلکه با او قهر کن؛ امّا زمان آن را به درازا مکشان».

7 / 8از اندازه گذشتنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای ادب کردن (تنبیه)، بیش از سه ضربه مزن که اگر چنین کنی ، در روز قیامت ، قصاص خواهی شد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خردسالان خانواده ات را برای نماز و طهارت، با زبانت تربیت کن و چون به ده سالگی رسیدند ، [برای این کار] بزن؛ ولی از سه ضربه تجاوز مکن.

امام صادق علیه السلام :کودکان مکتب خانه ، مشق هایشان را در برابر امیر مؤمنان علیه السلام نهادند تا از بین آنها بهترینش را انتخاب کند. فرمود : «هان! این ، نوعی داوری است و بی عدالتی در آن ، چونان بی عدالتی در قضاوت کردن است . به معلّمتان بگویید که اگر برای تنبیه ، بیش از سه ضربه بزند ، قصاص خواهد شد».

.


ص: 316

الکافی عن إسحاق بن عمّار :قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ علیه السلام : رُبَّما ضَرَبتُ الغُلامَ فی بَعضِ ما یَحرُمُ ! فَقالَ : وکَم تَضرِبُهُ ؟ فَقُلتُ : رُبَّما ضَرَبتُهُ مِئَهً . فَقالَ : مِئَهً مِئَهً ؟! فَأَعادَ ذلِکَ مَرَّتَینِ ، ثُمَّ قالَ : حَدَّ الزِّنا ؟! اِتَّقِ اللّهَ ! فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، فَکَم یَنبَغی لی أن أضرِبَهُ ؟ فَقالَ : واحِدا . فقلت : وَاللّهِ لَو عَلِمَ أنّی لا أضرِبُهُ إلّا واحِدا ما تَرَکَ لی شَیئا إلّا أفسَدَهُ! فَقالَ : فَاثنَتَینِ . فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ هذا هُوَ هَلاکی إذا . قالَ : فَلَم أزَل اُماکِسُهُ حَتّی بَلَغَ خَمسَهً ، ثُمَ غَضِبَ فَقالَ : یا إسحاقُ ، إن کُنتَ تَدری حَدَّ ما أجرَمَ فَأَقِمِ الحَدَّ فیهِ ولا تَعَدَّ حُدودَ اللّهِ . (1)

.

1- .. الکافی: ج 7 ص 267 ح 34 ، وسائل الشیعه : ج 18 ص 339 ح 34165 .

ص: 317

الکافی به نقل از اسحاق بن عمّار :به امام صادق علیه السلام گفتم : گاهی اوقات بچّه را به خاطر کار حرامی که مرتکب شده است ، می زنم . فرمود : «چند ضربه می زنی؟» . گفتم : گاهی صد ضربه می زنم. فرمود : «صد تا؟! صد تا»؟!». امام علیه السلام دو بار آن را تکرار کرد و سپس فرمود : «حدّ زنا؟! از خدا بترس!» . گفتم : فدایت شوم ، چند ضربه باید بزنم؟ فرمود : یکی. گفتم : به خدا سوگند ، اگر بداند که یک ضربه بیشتر به او نمی زنم ، روزگارم را سیاه می کند! فرمود : «پس ، دو تا». گفتم : فدایت شوم ! باز هم روزگارم تباه می شود . آن قدر با امام علیه السلام چک و چانه زدم که به پنج ضربه رساند . سپس با عصبانیّت فرمود: «ای اسحاق! اگر حدّ جرمی را که مرتکب می شود ، می دانی ، آن حد را بر او جاری کن و از حدود خدا ، فراتر مرو».

.


ص: 318

. .


ص: 319



8 . اذان

اشاره

10 . اذاندرآمدفصل یکم : تشریع اذانفصل دوم : بندهای اذانفصل سوم : تفسیر اذانفصل چهارم : ارزش اذان و مؤذّنفصل پنجم : برکات اذانفصل ششم : آداب اذانفصل هفتم : اذان گوهای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله

.


ص: 320



درآمد

اذان ، در لغت

اذان ، در قرآن و حدیث

اشاره

درآمداذان ، در لغتاذان ، اسم مصدر از ریشه «أذن» به معنای علم و اعلام است . ابن فارس در معنای این واژه می گوید : الهَمزَهُ وَ الذّالُ وَ النّونُ أصلانِ مُتَقارِبانِ فِی المَعنی ، مُتَباعِدانِ فِی اللَّفظِ: أحَدُهُما أُذُنُ کُلِّ ذی أُذُنٍ ... . وَالأَصلُ الآخَرُ العِلمُ وَالإِعلامُ، تَقولُ العَرَبُ : «قَد أذِنتُ بِهذَا الأَمرِ» أی عَلِمتُ و «آذَنَنی فُلانٌ» أعلَمَنی ... . وَ مِنَ البابِ الأَذانُ ، وَ هُوَ اسمُ التَّأذینِ ، کَما أنَّ العَذابَ اسمُ التَّعذیبِ . (1) أذن (همزه و ذال و نون) ، دو ریشه معنایی دارد که در معنا به هم نزدیک اند و در لفظ ، از هم دور . یکی از آن دو ، به معنای گوش است ... و دیگری به معنای آگاهی و آگاه ساختن . عرب می گوید : «قد أذنتُ بهذا الأمر» یعنی: از آن آگاه شدم . و می گوید : «و آذننی فلان» یعنی: فلانی مرا آگاه ساخت ... . و از همین معناست «اذان» که اسم از «تأذین» (از باب تفعیل) است ، چنان که «عذاب» اسم از «تعذیب» است .

اذان ، در قرآن و حدیثدر قرآن ، واژه «أذان» و مشتقّات از مادّه «أذن» ، در همان معنای لغوی استعمال

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 1 ص 75 و 77 مادّه «أذن» .

ص: 321



1 . آغاز تشریع اذان

شده اند ، مانند : «وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَْکْبَرِ . 1 و [این،] اعلامی از جانب خدا و پیامبر او به مردم در روز حجّ اکبر است» . «ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ . (1) سپس اعلام کننده ای، بانگ زد که : ای کاروانیان! شما سارق هستید» . «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَّعْنَهُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ . (2) و اعلام کننده ای از میانشان بانگ زد که : لعنت خدا بر ستمگران باد!» . نکته قابل توجّه ، این که : در قرآن ، واژه «اذان» در معنای مصطلح آن ، یعنی اَذکار ویژه ای که در اسلام برای اعلام وقت نماز تشریع شده است ، به کار نرفته است و تنها یک بار ، با جمله «إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاهِ ؛ (3) هر گاه برای نماز ندا داده شد» به این معنا اشاره شده است . به عکس ، در احادیث اسلامی بر اساس جستجویی که به طور اجمالی انجام گرفت کلمه «أذان» ، تنها در معنای مصطلح آن ، کار برد دارد ؛ معنایی که هم اکنون موضوع تحقیق و بررسی است . اینک ، اشاره ای کوتاه به آنچه در فصل های آینده خواهد آمد :

1 . آغاز تشریع اذاننخستین نکته مهمّی که در باره این سنّت مهمّ اسلامی ، قابل توجّه است ، نقد احادیثی است که تشریع اذان را بر اساس رؤیای عبد اللّه بن زید بن عاصم ذکر

.

1- .یوسف : آیه 70 .
2- .اعراف : آیه 44 .
3- .جمعه : آیه 9 .

ص: 322



2 . حکمت اذان

الف - حکمت فردی
ب - حکمت اجتماعی
3 . چگونگی اذان

می کنند . برای این منظور ، ما ابتدا احادیث قابل قبول در باره خاستگاه تشریع اذان را می آوریم و سپس به نقل احادیثی می پردازیم که در آن ، اهل بیت علیهم السلام ، استناد آغاز اذان به رؤیای عبد اللّه بن زید را به شدّت رد کرده اند و در ادامه در یک تحلیل دقیق علمی ، بی پایه بودن روایات رؤیا را اثبات می نماییم.

2 . حکمت اذاندر باره حکمت تشریع اذان ، نکات متعدّدی ذکر شده است که همگی در واقع ، به دو نکته اصلی باز می گردند :

الف حکمت فردیاذان ، اعلام وقت نماز و دعوت یکایک مسلمانان به بهترین کار ، یعنی ارتباط با خدای بی نیاز برای رسیدن به رستگاری و کامیابیِ مطلق است.

ب حکمت اجتماعیاذان ، علاوه بر یادآوریِ وظیفه فردی ، یک شعار سیاسی اجتماعی نیز هست . کلام امام رضا علیه السلام : «مجاهرا بالإیمان ، معلنا بالإسلام ؛ (1) آشکار کننده ایمان و علنی سازنده اسلام است» در تبیین فلسفه تشریع اذان ، اشاره به این نکته مهم است که تنها ، ارتباط پنهانی و فردی با خدا ، کافی نیست و در جوامع اسلامی ، در هر شب و روز ، باید شعار توحید و نفی شرک و دعوت به ارزش های دینی با صدای بلند تکرار شود . تکرار این شعار ، نه تنها زمینه را برای تداوم حاکمیّت اسلام در جوامع اسلامی فراهم می کند ، بلکه در کنار استقرار ارزش های دینی ، می تواند موجب انتقال این فرهنگ به سایر جوامع گردد .

3 . چگونگی اذانیکی از مسائل مهم در مبحث تشریع اذان ، چگونگی اذان و تعداد بندهای آن است

.

1- .ر . ک : ص 354 ح 16 .

ص: 323



4 . تفسیر حقیقت اذان

5 . ارزش اذان و مؤذّن

که در فصل دوم بر اساس احادیث اهل بیت علیهم السلام به آن پرداخته ایم و در ادامه توضیح داده ایم که چگونه پس از پیامبر اسلام ، برخی از بندهای آن ، تغییر کرد .

4 . تفسیر حقیقت اذانبندهای نورانی اذان را دو گونه می توان تفسیر کرد : یکی تفسیر ظاهر آن ، و دیگری تفسیر باطن (حقیقت) آن . فصل سوم ، به احادیثی اختصاص دارد که نکات مهمّی را در مورد تبیین حقیقت اذان مطرح کرده اند . توجّه به این نکات ، بخصوص در هنگام نماز ، اهمّیت فراوانی برای اهل مراقبت دارد و به نمازگزار ، آمادگی بیشتری برای برخورداری از برکات این فریضه مهم می دهد .

5 . ارزش اذان و مؤذّناز منظر احادیث اسلامی ، اذان ، چراغی است که به دل ها نور می دهد ، جان ها را به آسایش و آرامش در سایه ذکر خدا دعوت می کند و فرشتگان آسمان ها به این فریادِ روح افزا گوش فرا می دهند و برای امّت محمّد صلی الله علیه و آله استغفار می کنند . اذان ، فرشتگان را در صفوف بلندی که شرق و غرب جهان را در می نوردد و گاه ، میان زمین و آسمان را پر می کند ، با نمازگزار، همراه می سازد. و برای مؤذّن ، این فضیلت، بس که همچون پیامبران ، مردم را به خدا فرا می خواند و امین امّت اسلامی است ، دست خدای مهربان را بر سر دارد و هنگامی که به یگانگی او شهادت می دهد ، هر تر و خشکی در جهان ، او را تصدیق می کند . اذان ، یکی از اسباب بزرگ شناخت خداوند است و بهشت را برای مؤذّن ، واجب می گرداند. مؤذّن ، در قبر نمی پوسد و در قیامت ، در حال اذان گفتن ، از قبر خارج می گردد و سرفراز در صحنه قیامت همراه با پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان محشور می گردد ... .

.


ص: 324



6 . حقّ مؤذّن

7 . برکات اذان

8 . آداب اذان

باری ، گفتن اذان ، به قدری فضیلت دارد که اگر مردم ، دیده برزخی داشته باشند و آثار و برکات معنوی آن را ببینند ، برای درک فضیلت آن ، به اصرار، بر یکدیگر پیشی می گیرند؛ امّا با این همه چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله پیش بینی نموده است در تاریخ اسلام ، غالبا جز افراد طبقه محروم ، کسی متصدّی این مسئولیت نشده است ، آن گونه که بلال ، مؤذّن پیامبر خدا ، بزرگِ آنان شمرده می شود .

6 . حقّ مؤذّنمؤذّن ، به دلیل آن که یادآور خداوند متعال و خدمت گزار جامعه اسلامی در برپایی فریضه الهی است ، از حقّ ویژه ای برخوردار است و سپاس گزاری از او لازم است .

7 . برکات اذانبی تردید ، حکمت اصلی در تشریع اذان ، همان است که در بند 2 ملاحظه شد ؛ امّا در کنار آن ، آثار و برکاتِ فراوانی وجود دارد که در فصل پنجم خواهد آمد . یکی از مهم ترین برکات آن که در احادیث بسیاری مورد تأکید است ، دور کردن شیطان از انسان است و از این رو ، بر گفتن اذان در گوش نوزاد ، توصیه و تأکید شده است.

8 . آداب اذانآداب اذان ، به چهار دسته تقسیم می شود: دسته اوّل . آداب انتخاب مؤذّن که اذان گو باید از نظر دینداری ، اخلاق و نیز فصاحت و زیبایی صدا ، شایستگی لازم را داشته باشد. دسته دوم . آدابی که مؤذّن باید هنگام گفتن اذان رعایت کند ، مانند : طهارت ، بلند کردن صدا ، رعایت تجوید و ترتیل ، فرستادن صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله به هنگام شهادت بر رسالت او ، فاصله انداختن میان اذان و اقامه ، خواندن دعای مأثور (رسیده از اهل بیت علیهم السلام ) پس از پایانِ آن ، سجود میان اذان و اقامه ، اجتناب از آوازه خوانی در گفتن

.


ص: 325



9 . اذانِ زنده در عصر حاضر

اذان ، پرهیز از سخن گفتن در میان آن و اجرت گرفتن برای آن . دسته سوم . آدابی که شنونده اذان باید آنها رعایت کند ، مانند : تکرار آنچه مؤذّن می گوید ، خواندن دعا و گفتن ذکر و فرستادن صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله ، پاسخگویی به مؤذّن و حاضر شدن در نماز جماعت اگر خارج از مسجد است و خارج نشدن از مسجد اگر داخل آن است . دسته چهارم . آدابی که برای ساختن مأذنه در احادیث اسلامی ذکر شده است و آن ، این است که محلّ اذان ، نباید به گونه ای بلند باشد که موجب سلب آسایش از همسایگان مسجد گردد . از این رو ، در روایتی آمده است که امیر مؤمنان ، هنگامی که مناره بلندی را دید ، دستور داد که آن را خراب کنند و فرمود که مناره مسجد نباید از سطح بام مسجد ، بلندتر باشد . نیز در روایت دیگری آمده است که هنگامی که امام مهدی علیه السلام ظهور کند ، دستور می دهد مناره ها را خراب کنند . البتّه همان طور که اشاره شد ، این دستور ، مربوط به آن مواردی است که موجب تضییع حقوق دیگران باشد.

9 . اذانِ زنده در عصر حاضرآنچه در احادیث اسلامی در باره تشریع ، حکمت ، تفسیر ، فضیلت و برکات اذان آمده است ، به روشنی نشان می دهد که همه این موارد ، مربوط به اذانِ زنده است ، نه اذانی که از ضبط صوت و یا به صورت غیر زنده از صدا و سیما پخش می شود. بنا بر این ، پخش اذان از صدا و سیما ، گرچه لازم است ، امّا بی تردید ، خلأ اذانِ زنده را نمی تواند پر کند . از این رو ، برنامه ریزی برای پخش اذانِ زنده بخصوص در مساجد و مراکز دینی برای بهره گیری از برکات فراوان این سنّت بزرگ اسلامی ، ضروری است.

.


ص: 326

الفصل الأوّل : تشریع الأذان1 / 1بَدءُ تَشریعِ الأَذانِالکتاب«یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاهِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْاْ إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُواْ الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ» . (1)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ مَن أذَّنَ فِی السَّماءِ جِبریلُ علیه السلام . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عُلِّمَ الأَذانَ لَیلَهَ اُسرِیَ بِهِ ، وفُرِضَت عَلَیهِ الصَّلاهُ . (3)

عنه علیه السلام :لَمّا بُدِئَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِتَعلیمِ الأَذانِ ، أتی جَبرَئیلُ علیه السلام بِالبُراقِ فَاستَعصَت عَلَیهِ ، فَقالَ لَها جَبرَئیلُ علیه السلام : اُسکُنی بُراقَهُ ، فَما رَکِبَکِ أحَدٌ أکرَمُ عَلَی اللّهِ مِنهُ . فَسَکَنَت . قالَ صلی الله علیه و آله : فَرَکِبتُها حَتَّی انتَهَیتُ إلَی الحِجابِ الَّذی یَلِی الرَّحمنَ عَزَّ رَبُّنا وجَلَّ ، فَخَرَجَ مَلَکٌ مِن وَراءِ الحِجابِ ، فَقالَ : اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ ، قالَ صلی الله علیه و آله : قُلتُ : یا جَبرَئیلُ مَن هذَا المَلَکُ الکَریمُ ؟ قالَ جَبرَئیلُ علیه السلام : وَالَّذی أکرَمَکَ بِالنُّبُوَّهِ ، ما رَأَیتُ هذَا المَلَکَ قَبلَ ساعَتی هذِهِ ! فَقالَ المَلَکُ : اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ . فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ : صَدَقَ عَبدی أنَا أکبَرُ أنَا أکبَرُ . قالَ صلی الله علیه و آله : فَقالَ المَلَکُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ . فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ : صَدَقَ عَبدی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّا أنَا . قالَ صلی الله علیه و آله : فَقالَ المَلَکُ : أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ، أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ . فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ : صَدَقَ عَبدی أنَا أرسَلتُ مُحَمَّدارَسولاً . قالَ صلی الله علیه و آله : فَقالَ المَلَکُ : حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ ، حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ . فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ : صَدَقَ عَبدی ودَعا إلی عِبادَتی . قالَ صلی الله علیه و آله : فَقالَ المَلَکُ : حَیَّ عَلَی الفَلاحِ ، حَیَّ عَلَی الفَلاحِ . فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ : صَدَقَ عَبدی ودَعا إلی عِبادَتی . قالَ صلی الله علیه و آله : فَقالَ المَلَکُ : حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ ، حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ . فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ : صَدَقَ عَبدی و دَعا إلی عِبادَتی ، قَد أفلَحَ مَن واظَبَ عَلَیها . قالَ صلی الله علیه و آله : فَیَومَئِذٍ أکمَلَ اللّهُ تَعالی لِیَ الشَّرَفَ عَلَی الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ . (4)

.

1- .. الجمعه : 9.
2- .. المطالب العالیه : ج 1 ص 63 ح 224 عن کثیر بن مرّه الحضرمی ، الفردوس : ج 1 ص 32 ح 52 عن الولید بن مرّه .
3- .. کنز العمّال : ج 12 ص 350 ح 35354 نقلاً عن ابن مردویه عن زید بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیهماالسلام .
4- .. صحیفه الإمام الرضا علیه السلام : ص 227 ح 115 ، عوالی اللآلی: ج 1 ص 26 ح 8 نحوه و کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار: ج 84 ص 151 ح 47 .

ص: 327



فصل یکم : تشریع اذان

1 / 1 آغاز تشریع اذان

فصل یکم : تشریع اذان1 / 1آغاز تشریع اذانقرآن«ای کسانی که ایمان آورده اید! هر گاه برای نماز روز جمعه ندا داده شد ، به سوی ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را وا گذارید . این برای شما بهتر است ، اگر بدانید» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین کسی که در آسمانْ اذان گفت ، جبرئیل علیه السلام بود.

امام علی علیه السلام :در شبی که پیامبر خدا به معراج برده شد ، اذان به او آموخته شد و نماز بر او واجب گردید.

امام علی علیه السلام :چون آموختن اذان به پیامبر خدا آغاز گردید ، جبرئیل علیه السلام بُراق (1) را آورد . بُراق در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله چموشی کرد . جبرئیل علیه السلام به او گفت : «آرام بگیر ، ای براق ؛ زیرا [تاکنون ]کسی بر تو سوار نشده که نزد خداوند ، گرامی تر از ایشان باشد» . پس بُراق ، آرام گرفت. پیامبر خدا فرمود : «بر بُراق نشستم تا به حجابی رسیدم که خدای رحمان ، پروردگار ما عز و جل ، در پس آن بود. (2) در این هنگام ، فرشته ای از پس حجاب در آمد و گفت : اللّه أکبر ، اللّه أکبر . گفتم : ای جبرئیل! این فرشته ارجمند کیست؟ جبرئیل علیه السلام گفت : سوگند به آن که تو را به نبوّتْ مفتخر ساخت ، تا پیش از این لحظه این فرشته را ندیده بودم! فرشته گفت : اللّه أکبر ، اللّه أکبر . از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست می گوید . من بزرگ ترم ، من بزرگ ترم» . پیامبر خدا فرمود : «آن فرشته گفت : أشهد أن لا إله إلّا اللّه ، أشهد أن لا إله إلّا اللّه . از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست می گوید . اللّه ، منم و معبودی [راستین] ، جز من نیست» . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «فرشته گفت : أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست می گوید . من ، محمّد را به پیامبری فرستادم» . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «فرشته گفت : حَیَّ علی الصلاه ، حَیَّ علی الصلاه . از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست می گوید و به عبادت من ، دعوت کرد» . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «فرشته گفت : حَیَّ علی الفلاح ، حَیَّ علی الفلاح . از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست می گوید ، و به عبادت من ، دعوت کرد» . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «فرشته گفت : حَیَّ علی خیر العمل ، حَیَّ علی خیر العمل . از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست می گوید و به عبادت من ، دعوت کرد . هر آن کس که بر آن (عبادت من) مواظبت کرد ، رستگار شد» . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «در آن روز ، خدای متعال ، برتریِ مرا بر اوّلین و آخرین [انسان ها] به کمال رسانْد» .

.

1- .بُراق ، حیوانی است که پیامبر صلی الله علیه و آله با آن به معراج رفت و کوچک تر از قاطر و بزرگ تر از الاغ بود (مجمع البحرین : مادّه «برق») .
2- .اشاره به موقعیتی ویژه از قرب الهی است ، وگرنه خداوند متعال مکان ندارد و بیرون از مکان و زمان است .

ص: 328

. .


ص: 329

. .


ص: 330

الإمام الباقر علیه السلام :لَمّا اُسرِیَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی السَّماءِ فَبَلَغَ البَیتَ المَعمور (1) ، وحَضَرَتِ الصَّلاهُ ، فَأَذَّنَ جَبرَئیلُ علیه السلام وأقامَ ، فَتَقَدَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وصَفَّ المَلائِکَهُ وَالنَّبِیُّونَ خَلفَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . (2)

تهذیب الأحکام عن زراره عن الإمام الباقر علیه السلام :لَمّا اُسرِیَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَبَلَغَ البَیتَ المَعمورَ ، حَضَرَتِ الصَّلاهُ ، فَأَذَّنَ جَبرَئیلُ علیه السلام وأقامَ ، فَتَقَدَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وصَفَّ المَلائِکَهُ وَالنَّبِیّونَ خَلفَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ : فَقُلنا لَهُ : کَیفَ أذَّنَ؟ فَقالَ : اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ، حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ ، حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ ، حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ ، اللّهُ أکبرُ اللّهُ أکبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ لا إلهَ إلَا اللّهُ . وَالإِقامَهُ مِثلُها ، إلّا أنَّ فیها «قَد قامَتِ الصَّلاهُ قَد قامَتِ الصَّلاهُ» بَینَ «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» وبَینَ «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ» . فَأَمَرَ بِها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِلالاً ، فَلَم یَزَل یُؤَذِّنُ بِها حَتّی قَبَضَ اللّهُ رَسولَهُ صلی الله علیه و آله . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :لَمّا اُسرِیَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وحَضَرَتِ الصَّلاهُ ، فَأَذَّنَ جَبرَئیلُ علیه السلام ، فَلَمّا قالَ : اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ ، قالَتِ المَلائِکَهُ : اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ . فَلَمّا قالَ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، قالَتِ المَلائِکَهُ : خَلَعَ الأَندادَ . (4) فَلَمّا قالَ : أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ، قالَتِ المَلائِکَهُ : نَبِیٌّ بُعِثَ . فَلَمّا قالَ : حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ ، قالَتِ المَلائِکَهُ : حَثَّ عَلی عِبادَهِ رَبِّهِ . فَلَمّا قالَ : حَیَّ عَلَی الفَلاحِ ، قالَتِ المَلائِکَهُ : أفلَحَ مَنِ اتَّبَعَهُ . (5)

.

1- .. البیت المعمور : جاء فی التفسیر أنّه فی السماء بإزاء الکعبه شرّفها اللّه تعالی ، یدخله کلّ یومٍ سبعون ألف ملک ، یخرجون منه ولا یعودون إلیه (تاج العروس : ج 7 ص 266 «عمر») . والمعمور : المأهول ، وعمرانه : کثره غاشیه من الملائکه (مجمع البحرین : ج 2 ص 1269 «عمر») .
2- .. الکافی : ج 3 ص 302 ح 1 عن زراره والفضل ، تهذیب الأحکام : ج 2 ص 60 ح 210 عن زراره والفضیل بن یسار ، تفسیر نور الثقلین : ج 3 ص 130 ح 43 نقلاً عن تفسیر القمّی ، بحار الأنوار : ج 18 ص 307 ح 14 .
3- .. تهذیب الأحکام : ج 2 ص 60 ح 210 ، الکافی: ج 3 ص 302 ح 1 ، عوالی اللآلی: ج 2 ص 34 ح 84 وفیهما صدره إلی «خلف رسول اللّه صلی الله علیه و آله » ، وسائل الشیعه : ج 4 ص 644 ح 6970 .
4- .. النِّدّ : المِثل والنظیر ، والجمع : أنداد (تاج العروس : ج 5 ص 276 «ندد») .
5- .. کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 281 ح 864 ، معانی الأخبار : ص 387 ح 21 ، تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 278 ح 9 کلّها عن حفص بن البختری ، بحار الأنوار : ج 84 ص 143 ح 38 .

ص: 331

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا ، در شبی که به آسمان برده شد ، به بیت المعمور (1) رسید و وقت نماز شد . در این هنگام ، جبرئیل علیه السلام اذان و اقامه گفت . سپس پیامبر خدا جلو ایستاد و فرشتگان و پیامبران ، پشت سر محمّد صلی الله علیه و آله [برای نماز] صف کشیدند.

تهذیب الأحکام به نقل از زراره :امام باقر علیه السلام فرمود : «پیامبر خدا ، در شبی که به معراج برده شد ، چون به بیت المعمور رسید ، وقت نماز شد . پس ، جبرئیل علیه السلام اذان و اقامه گفت . سپس پیامبر خدا جلو ایستاد و فرشتگان و پیامبران ، پشت سر پیامبر خدا صف کشیدند» . به امام علیه السلام گفتیم : چگونه اذان گفت؟ فرمود : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر . أشهد أن لا إله إلّا اللّه ، أشهد أن لا إله إلّا اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حیَّ علی الصلاه ، حیَّ علی الصلاه . حیَّ علی الفلاح ، حیَّ علی الفلاح . حیَّ علی خیر العمل ، حیَّ علی خیر العمل . اللّه أکبر ، اللّه أکبر . لا إله إلّا اللّه ، لا إله إلّا اللّه . اقامه نیز به همین سان ، با این تفاوت که در اقامه ، بین حیَّ علی خیر العمل ، حیَّ علی خیر العمل و اللّه أکبر ، اللّه أکبر ، جمله قد قامت الصلاه ، قد قامت الصلاه هست. پس پیامبر خدا، بلال را مأمور گفتن اذان کرد و از آن پس ، بلال ، تا زمانی که پیامبر خدا رحلت کرد ، این اذان را می گفت» .

امام صادق علیه السلام :چون پیامبر خدا به معراج برده شد و وقت نماز فرا رسید ، جبرئیل علیه السلام اذان گفت . چون گفت : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر» ، فرشتگان گفتند : اللّه أکبر ، اللّه أکبر . چون گفت : «أشهد أن لا إله إلّا اللّه » ، فرشتگان گفتند : شریکان را کنار زد. چون گفت : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » ، فرشتگان گفتند : [همان] پیامبری که برانگیخته شد. چون گفت : «حیَّ علی الصلاه» ، فرشتگان گفتند : به عبادت پروردگارش ترغیب کرد. چون گفت : «حیَّ علی الفلاح» ، فرشتگان گفتند : کسی که از او پیروی کرد ، رستگار شد .

.

1- .در تفاسیر آمده است که بیت المعمور ، خانه ای است در آسمان که درست در بالای کعبه ، قرار دارد و روزی هفتاد هزار فرشته وارد آن می شوند و از آن خارج می گردند و دیگر به سوی آن باز نمی آیند (تاج العروس : ج 7 ص266 مادّه «عمر») . معمور ، به معنای مسکونی (دارای جمعیّت) است و آبادانی اش به انبوه فرشتگانی است که به آن رفت و آمد دارند (مجمع البحرین : ج 2 ص1269 مادّه «عمر») .

ص: 332

عنه علیه السلام :لَمّا هَبَطَ جَبرَئیلُ علیه السلام بِالأَذانِ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ رَأسُهُ فی حِجرِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَأَذَّنَ جَبرَئیلُ علیه السلام وأقامَ ، فَلَمَّا انتَبَهَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : یا عَلِیُّ ، سَمِعتَ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : حَفِظتَ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : اُدعُ بِلالاً فَعَلِّمهُ . فَدَعا عَلِیٌّ علیه السلام بِلالاً فَعَلَّمَهُ . (1)

تذکره الحفّاظ عن عکرمه بن عبّاس (2) : الأَذانُ نَزَلَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَعَ فَرضِ الصَّلاهِ : «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاهِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْاْ إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ» . (3)

صحیح البخاری عن أنس :لَمّا کَثُرَ النّاسُ ، ذَکَروا أن یُعَلِّموا (4) وَقتَ الصَّلاهِ بِشَیءٍ یَعرِفونَهُ ، فَذَکَروا أن یوروا نارا أو یَضرِبوا ناقوسا ، فَاُمِرَ بِلالٌ أن یَشفَعَ (5) الأَذانَ وأن یوتِرَ الإِقامَهَ . (6)

.

1- .. الکافی: ج 3 ص302 ح 2، تهذیب الأحکام: ج 2 ص277 ح 1099 ، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص282 ح 865 کلّها عن منصور بن حازم ، روضه الواعظین : ص 343 ، بحار الأنوار: ج 40 ص 62 ح 96 .
2- .. کذا فی المصدر ، والظاهر أنّه تصحیف والصواب : «عن عکرمه عن ابن عبّاس» ، وعکرمه هو مولی لابن عبّاس .
3- .. تذکره الحفّاظ : ج 3 ص 800 ، فتح الباری : ج 2 ص 78 نحوه ، الدرّ المنثور : ج 8 ص 159 نقلاً عن أبی الشیخ فی کتاب الأذان وکلاهما عن ابن عبّاس .
4- .. عَلَّمتُ لهُ علامَهً : وضعتُ لهُ أمارَهً یعرِفُها (المصباح المنیر : ص 427 «علم») .
5- .. الشَّفع : خلاف الوَتر ، وهو الزَّوج (القاموس المحیط : ج 3 ص 45 «شفع») .
6- .. صحیح البخاری: ج 1 ص 220 ح 581 ، صحیح مسلم: ج 1 ص 286 ح 3، السنن الکبری : ج 1 ص 574 ح 1832، کنزالعمّال: ج 8 ص336 ح 23153 نقلاً عن أبی الشیخ فی کتاب الأذان نحوه؛ الطرائف: ص536 .

ص: 333

امام صادق علیه السلام :زمانی که جبرئیل علیه السلام اذان را بر پیامبر خدا فرود آورد ، سر ایشان در دامن علی علیه السلام بود . پس جبرئیل علیه السلام اذان و اقامه گفت . پیامبر خدا هنگامی که بیدار شد ، فرمود : «ای علی! شنیدی؟». گفت : آری . فرمود : «حفظ کردی؟». گفت : آری . فرمود : «بلال را صدا بزن و آن را به او بیاموز» . پس علی علیه السلام بلال را فرا خواند و اذان را به او تعلیم داد.

تذکره الحُفّاظ به نقل از عِکرمه بن عبّاس (1) :اذان به همراه وجوب نماز ، بر پیامبر خدا نازل شد : «ای کسانی که ایمان آورده اید! هر گاه برای نماز روز جمعه ندا داده شد ، به سوی ذکر خدا بشتابید» .

صحیح البخاری به نقل از اَنَس :مسلمانان ، چون زیاد شدند ، صحبت از این به میان آوردند که برای اطّلاع از فرا رسیدن وقت نماز ، نشانه ای قرار دهند و گفتند که آتشی برافروزند ، یا ناقوسی به صدا در آورند ؛ امّا بلال ، مأمور شد که [ بندهای] اذان را دو بار دو بار بگوید و [ بندهای] اِقامه را تک تک بگوید.

.

1- .در مأخذ ، این گونه آمده است ؛ ولی به نظر می رسد که تصحیف ، صورت گرفته و درست آن ، چنین است : «به نقل از عکرمه ، از ابن عبّاس» . عکرمه ، وابسته ابن عبّاس است .

ص: 334

1 / 2تَکذیبُ بَعضِ ما رُوِیَ فی بَدءِ تَشریعِهِالمستدرک علی الصحیحین عن سفیان بن اللیل :لَمّا کانَ مِن أمرِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ومُعاوِیَهَ ما کانَ ، قَدِمتُ عَلَیهِ المَدینَهَ وهُوَ جالِسٌ فی أصحابِهِ . . . فَتَذاکَرنا عِندَهُ الأَذانَ ، فَقالَ بَعضُنا : إنَّما کانَ بَدءُ الأَذانِ رُؤیا عَبدِ اللّهِ بنِ زَیدِ بنِ عاصِمٍ . فَقالَ لَهُ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام : إنَّ شَأنَ الأَذانِ أعظَمُ مِن ذاکَ ! أذَّنَ جِبریلُ علیه السلام فِی السَّماءِ مَثنی مَثنی ؛ وعَلَّمَهُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وأقامَ مَرَّهً مَرَّهً ؛ فَعَلَّمَهُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (1)

الإمام الحسین علیه السلام وسُئِلَ عَنِ الأَذانِ وما یَقولُ النّاسُ :الوَحیُ یَنزِلُ عَلی نَبِیِّکُم وتَزعُمونَ أنَّهُ أخَذَ الأَذانَ عَن عَبدِ اللّهِ بنِ زَیدٍ ؟! بَل سَمِعتُ أبی عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام یَقولُ : أهبَطَ اللّهُ مَلَکا حینَ عَرَجَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَذَّنَ مَثنی مَثنی وأقامَ مَثنی مَثنی ، ثُمَّ قالَ لَهُ جَبرَئیلُ علیه السلام : یا مُحَمَّدُ ، هکَذا أذانُ الصَّلاهِ . (2)

الذکری عن ابن أبی عقیل :عَنِ الصّادِقِ علیه السلام أنَّهُ لَعَنَ قَوما زَعَموا أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أخَذَ الأَذانَ مِن عَبدِ اللّهِ بنِ زَیدٍ ، فَقالَ : یَنزِلُ الوَحیُ عَلی نَبِیِّکُم فَتَزعُمونَ أنَّهُ أخَذَ الأَذانَ مِن عَبدِ اللّهِ بنِ زَیدٍ ؟! (3)

.

1- .. المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 187 ح 4798 ، نصب الرایه : ج 1 ص 261 .
2- .. الجعفریّات : ص 42 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 142 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام نحوه ، مستدرک الوسائل : ج 4 ص 17 ح 4061 .
3- .. ذکری الشیعه : ص 168 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 122 .

ص: 335



1 / 2 ردّ برخی روایات درباره آغاز تشریع اذان

1 / 2ردّ برخی روایات در باره آغاز تشریع اذانالمستدرک علی الصحیحین به نقل از سفیان بن لیل :چون فرجام کار حسن بن علی علیه السلام و معاویه به آن جا رسید که رسید (پیمان صلح بسته شد) ، در مدینه بر آن امام وارد شدم ، در حالی که میان یارانش نشسته بود ... . در حضور ایشان از اذان ، سخن به میان آوردیم . یکی از ما گفت : آغاز اذان ، خوابی بود که عبد اللّه بن زید بن عاصم دیده بود. حسن بن علی علیه السلام فرمود : «شأن اذان ، بالاتر از این چیزهاست! اذان را جبرئیل علیه السلام در آسمان گفت و هر جمله[ی آن] را دو بار گفت و آن را به پیامبر خدا تعلیم داد ، و اقامه را ، هر جمله[ی آن] را یک بار گفت و آن را نیز به پیامبر خدا آموخت» .

امام حسین علیه السلام در پاسخ سؤال از اذان و حرف هایی که مردم در باره آن می زدند :وحی بر پیامبر شما نازل می شود و با این حال ، شما می گویید که اذان را از عبد اللّه بن زید گرفت؟! هرگز! از پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که می فرماید : «خداوند ، زمانی که پیامبر خدا را به معراج برد ، فرشته ای را فرو فرستاد و او دو به دو اذان گفت و یک به یک اقامه . سپس جبرئیل علیه السلام به او گفت : ای محمّد! این گونه است اذان (اعلام وقت) نماز» .

الذکری به نقل از ابن ابی عقیل :امام صادق علیه السلام ، آن عدّه ای را که می گویند پیامبر صلی الله علیه و آله اذان را از عبد اللّه بن زید آموخت ، لعنت کرد و سپس فرمود : «وحی بر پیامبر شما نازل می شود و شما می گویید که او اذان را از عبد اللّه بن زید فرا گرفت؟!» .

.


ص: 336

تفسیر العیّاشی عن عبد الصمد بن بشیر :ذُکِرَ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام بَدءُ الأَذانِ فَقالَ : إنَّ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ رَأی فی مَنامِهِ الأَذانَ فَقَصَّهُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَمَرَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یُعَلِّمَهُ (1) بِلالاً ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : کَذَبوا! إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ نائِما فی ظِلِّ الکَعبَهِ ، فَأَتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام ومَعَهُ طاسٌ فیهِ ماءٌ مِنَ الجَنَّهِ ، فَأَیقَظَهُ وأمَرَهُ أن یَغتَسِلَ بِهِ ، ثُمَّ وُضِعَ فی مَحمِلٍ لَهُ ألفُ ألفِ لَونٍ مِن نورٍ . ثُمَّ صَعِدَ بِهِ حَتَّی انتَهی إلی أبوابِ السَّماءِ . . . حَتَّی انتَهی إلَی السَّماءِ السّابِعَهِ . قالَ : وَانتَهی إلی سِدرَهِ (2) المُنتَهی . قالَ : فَقالَتِ السِّدرَهُ : ما جاوَزَنی مَخلوقٌ قَبلَکَ . ثُمَّ مَضی فَتَدانی فَتَدَلّی ، فَکانَ قابَ قَوسَینِ أو أدنی ، فَأَوحَی اللّهُ إلی عَبدِهِ ما أوحی . . . . قالَ : فَجَمَعَ لَهُ النَّبِیّینَ وَالمُرسَلینَ وَالمَلائِکَهَ ، ثُمَّ أمَرَ جَبرَئیلَ علیه السلام فَأَتَمَّ الأَذانَ وأقامَ الصَّلاهَ ، وتَقَدَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَصَلّی بِهِم ، فَلَمّا فَرَغَ التَفَتَ إلَیهِم ، فَقالَ اللّهُ لَهُ : «سَلِ الَّذینَ یَقرَؤونَ الکِتابَ مِن قَبلِکَ لَقَد جاءَکَ الحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلاتَکونَنَّ مِنَ المُمتَرینَ» (3) . فَسَأَلَهُم یَومَئِذٍ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله . . . . فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : فَهذا کانَ بَدءُ الأَذانِ . (4)

.

1- .. فی المصدر : «یعمله» ، وهو تصحیف .
2- .. فی الطبعه المعتمده : «السدره» ، والتصویب من طبعه مؤسّسه البعثه وبحار الأنوار .
3- .. إشاره للآیه 94 من سوره یونس : «فَسْئلِ الَّذِینَ یَقْرَءُونَ ...» .
4- .. تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 157 ح 530 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 119 ح 19 .

ص: 337

تفسیر العیّاشی به نقل از عبد الصمد بن بشیر :نزد امام صادق علیه السلام از چگونگی [تشریع ]اذان ، سخن به میان آمد . گفت[م] : مردی از انصار ، [کیفیت ]اذان را در خوابش دید و آن را برای پیامبر خدا باز گفت و پیامبر خدا به او دستور داد که آن را به بلال یاد دهد . امام صادق علیه السلام فرمود: «دروغ می گویند! پیامبر خدا در سایه کعبه خواب بود که جبرئیل علیه السلام با تاسی که در آن ، آبی از بهشت بود ، نزد او آمد و بیدارش کرد و دستور داد با آن ، غسل کند . آن گاه ، پیامبر صلی الله علیه و آله در مَحمِلی که هزار هزار رنگ از نور داشت ، گذاشته شد و سپس بالایش بردند تا این که به درهای آسمان رسید ... و تا آن که به آسمان هفتم وارد شد . او به سِدرهُ المُنتهی رسید . سِدره [به پیامبر صلی الله علیه و آله ] گفت : پیش از تو ، هیچ مخلوقی از من نگذشته است. سپس [پیامبر صلی الله علیه و آله ] عبور کرد و نزدیک و نزدیک تر شد تا [فاصله اش] به اندازه [فاصله ]دو سر کمان یا کمتر گردید . آن گاه خداوند به بنده اش وحی کرد ، آنچه را که وحی کرد ...» . [امام صادق علیه السلام ] فرمود : «پس خداوند ، پیامبران و رسولان و فرشتگان را نزد او گرد آورد . آن گاه به جبرئیل علیه السلام فرمان داد و او برای نماز ، اذان و اقامه گفت و پیامبر خدا جلو رفت و با آنان نماز خواند . چون نمازش تمام شد ، رو به آنان کرد . خداوند به او فرمود : و از کسانی که پیش از تو ، کتاب [آسمانی ]می خواندند ، بپرس . قطعا حق ، از جانب پروردگارت به سوی تو آمده است . پس ، زنهار و از تردید کنندگان مباش . و در آن روز ، پیامبر صلی الله علیه و آله از آنان پرسید» . امام صادق علیه السلام فرمود : «این ، آغاز [تشریع] اذان بوده است» .

.


ص: 338

خ الکافی عن ابن اُذینه عن الإمام الصادق علیه السلام أنّهُ قالَ :ما تَروی هذِهِ النّاصِبَهُ؟ فَقُلتُ : . . . إنَّهُم یَقولونَ : إنَّ اُبَیَّ بنَ کَعبٍ رَآهُ فِی النَّومِ ، فَقالَ : کَذَبوا ؛ فَإِنَّ دینَ اللّهِ عز و جل أعَزُّ مِن أن یُری فِی النَّومِ ، فَقالَ لَهُ سَدیرُ الصَّیرَفِیُّ : جُعِلتُ فِداکَ ، فَأَحدِث لَنا مِن ذلِکَ ذِکرا ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّ اللّهَ عز و جللَمّا عَرَجَ بِنَبِیِّهِ إلی سَماواتِهِ السَّبعِ . . . فَقالَ جَبرَئیلُ علیه السلام : اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ ... . (1)

.

1- .. الکافی : ج 3 ص 482 ح 1 ، علل الشرائع : ص 312 ح 1 عن الصباح المزنی وسدیر الصیرفی ومحمّد بن النعمان الأحول وعمر بن اُذینه نحوه ، بحار الأنوار : ج 18 ص 354 ح 66 .

ص: 339

الکافی به نقل از ابن اُذینه :امام صادق علیه السلام فرمود : «این ناصبی ها چه روایت می کنند؟». گفتم : ... آنها می گویند : اُبیّ بن کعب ، آن [نحوه اذان گفتن] را در خواب دیده است . فرمود : «دروغ می گویند ! دین خداوند عز و جل ، ارجمندتر از آن است که در خواب دیده شود» . سَدیر صَیرفی گفت : فدایت شوم! پس شما در باره آن برای ما سخنی بگویید . امام صادق علیه السلام فرمود : «خداوند عز و جل چون پیامبرش را به آسمان های هفتگانه برد ... ، جبرئیل علیه السلام گفت : اللّه أکبر ، اللّه أکبر ...» .

.


ص: 340



پژوهشی درباره چگونگی تشریع اذان

روایاتی که منشأ اذان را وحی نمی دانند
اشاره

پژوهشی در باره چگونگی تشریع اذانتأمّل در احادیثی که در باره چگونگی تشریع اذان وارد شده است ، نشان می دهد که در دوران زمامداری معاویه ، چگونگی تشریع اذان ، در جامعه اسلامی مورد اختلاف قرار گرفت ، بدین معنا که در مقابل خاندان رسالت که اتّفاق نظر داشتند که تشریع اذان ، بر پایه وحی الهی بوده است و پیامبر اسلام ، همه بندهای آن را از جبرئیل امین و او از خداوند متعال گرفته است ، شماری از مسلمانان ، بر پایه شماری از روایات ، بر این باور بودند که اذان ، ریشه در وحی نداشته است ؛ بلکه منشأ آن ، خواب و پیشنهاد برخی از مسلمانان به پیامبر اسلام بوده است . در این جا ما ابتدا شماری از روایاتی را که در منابع روایی معروف اهل سنّت در مقابل دیدگاه اهل بیت علیهم السلام در باره تاریخ اذان نقل شده است ، (1) می آوریم و سپس به ارزیابی و نقد آنها می پردازیم .

روایاتی که منشأ اذان را وحی نمی داننددر این دسته ، به پنج روایت اصلی ، اشاره می کنیم :

.

1- .گفتنی است همان طور که در متن احادیث فصل یکم آمده ، شماری از احادیث اهل سنّت ، هماهنگ با احادیث شیعه ، منشأ تشریع اذان را وحی دانسته اند .

ص: 341



1 . گزارش سنن أبی داوود

1 . گزارش سنن أبی داوود :عبّاد بن موسی ختلی و زیاد بن ایّوب برای ما حدیث کردند هر چند حدیث عبّاد ، کامل تر است که : حدیث کرد ما را هشیم ، از ابو بشر . زیاد گفت : خبر داد ما را ابو بشر ، از ابو عمیر بن اَ نَس ، از یکی از عموهای انصاری اش که : اِهتَمَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِلصَّلاهِ کَیفَ یَجمَعُ النّاسَ لَها ، فَقیلَ لَهُ: انصِب رایَهً عِندَ حُضورِ الصَّلاهِ ، فَإِذا رَأَوها آذَنَ بَعضُهُم بَعضا ، فَلَم یُعجِبهُ ذلِکَ . قالَ : فَذُکِرَ لَهُ القُنعُ یَعنِی الشَّبُّور ، وَ قال زیاد: شَبُّورُ الیَهودِ فَلَم یُعجِبهُ ذلِکَ ، وَ قالَ: هُوَ مِن أمرِ الیَهودِ . قالَ: فَذُکِرَ لَهُ النّاقوسُ ، فَقالَ: هُوَ مِن أمرِ النَّصاری . فَانصَرَفَ عَبدُ اللّهِ بنُ زَیدِ بنِ عَبدِ رَبِّهِ وَ هُوَ مُهتَمٌّ لِهَمِّ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَاُرِیَ الأَذانَ فی مَنامِهِ ، قالَ : فَغَدا عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأخبَرَهُ ، فَقالَ لَهُ: یا رَسولَ اللّهِ ، إنّی لَبَینِ نائِمٍ و یَقظانَ إذ أتانی آتٍ فَأَرانِی الأَذانَ . قالَ : و کانَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ قَد رَآهُ قَبلَ ذلِکَ فَکَتَمَهُ عِشرینَ یَوما ، قالَ: ثُمَّ أخبَرَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقالَ لَهُ : ما مَنَعَکَ أن تُخبِرَنی؟ فَقالَ : سَبَقَنی عَبدُ اللّهِ بنُ زَیدٍ فَاستَحیَیتُ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا بِلالُ ، قُم فَانظُر ما یَأمُرُکَ بِهِ عَبدُ اللّهِ بنُ زَیدٍ فَافعَلهُ ، قالَ: فَأَذَّنَ بِلالٌ . قالَ أبو بِشرٍ: فَأخبَرَنی أبو عُمَیرٍ أنَّ الأَنصارَ تَزعُمُ أنَّ عَبدَ اللّهِ بنَ زَیدٍ لَولا أنَّهُ کانَ یَومَئِذٍ مَریضا لَجَعَلَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُؤَذِّنا . (1) پیامبر صلی الله علیه و آله در این اندیشه بود که چگونه مردم را برای نماز، جمع کند . بعضی گفتند : در موقع فرا رسیدن نماز ، پرچمی نصب کن و مردم وقتی آن را دیدند ، به یکدیگر خبر می دهند [که وقت نماز شده است] ؛ امّا پیامبر صلی الله علیه و آله این پیشنهاد را نپسندید . عدّه ای گفتند : شیپور بزنید . زیاد گفت : شیپور یهود [ ، مقصودشان بود] . پیامبر صلی الله علیه و آله این را هم نپسندید و فرمود : «این ، روش یهود است» . نواختن ناقوس را پیشنهاد کردند . فرمود : «این ، کار نصاراست» . عبد اللّه بن زید بن عبد ربّه ، در

.

1- .سنن أبی داوود : ج 1 ص 134 ح 498 ، السنن الکبری : ج 1 ص 574 ح 1834 ، سنن الدارقطنی : ج 1 ص 245 ح 56 ، کنز العمّال : ج 8 ص 332 ح 23145 .

ص: 342



2 . گزارش سنن أبی داوود

حالی رفت که دل مشغولی پیامبر خدا ، ذهن او را نیز مشغول کرده بود . در عالم خواب ، اذان به او نشان داده شد . صبح ، وی نزد پیامبر خدا رفت و به ایشان خبر داد و گفت : ای پیامبر خدا! من بین خواب و بیداری بودم که کسی نزد من آمد و اذان را به من نشان داد . عمر بن خطّاب ، پیش از او ، اذان را در خواب دیده بود ؛ امّا بیست روز ، آن را پنهان نگه داشت و سپس پیامبر صلی الله علیه و آله را آگاه ساخت . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «چرا به من خبر ندادی؟». گفت : قبل از من ، عبد اللّه بن زید ، خبرش را داد و من دیگر شرم کردم . پیامبر خدا فرمود : «ای بلال! برخیز و ببین که عبد اللّه بن زید به تو چه فرمان می دهد ؛ همان کار را بکن» . پس بلال، اذان گفت . ابو بشر می گوید : ابو عمیر به من خبر داد که انصار می گویند که اگر در آن روز ، عبد اللّه بن زید بیمار نبود ، حتما پیامبر خدا او را مؤذّن قرار می داد .

2 . گزارش سنن أبی داوود :محمّد بن منصور طوسی آورده است که : حدیث کرد ما را یعقوب ، حدیث کرد ما را پدرم از محمّد بن اسحاق ، حدیث کرد مرا محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمی از محمّد بن عبد اللّه بن زید بن عبد ربّه که : عبد اللّه بن زید به من گفت : لَمّا أمرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِالنّاقوسِ یُعمَلُ لِیُضرَبَ بِهِ لِلنّاسِ لِجَمعِ الصَّلاهِ ، طافَ بی وَ أنَا نائِمٌ رَجُلٌ یَحمِلُ ناقوسا فی یَدِهِ، فَقُلتُ : یا عَبدَ اللّهِ ، أتَبیعُ النّاقوسَ؟ قالَ : وَ ما تَصنَعُ بِهِ ؟ فَقُلتُ: نَدعو بِهِ إلَی الصَّلاهِ . قالَ : أفَلا أدُلُّکَ عَلی ما هُوَ خَیرٌ مِن ذلِکَ؟ فَقُلتُ لَهُ: بَلی ! قالَ : فَقالَ : تَقولُ : اللّهُ أکبَرُ ، اللّهُ أکبَرُ ، اللّهُ أکبَرُ ، اللّهُ أکبَرُ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ، أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ، حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ ، حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ ، حَیَّ عَلَی الفَلاحِ ، حَیِّ عَلَی الفَلاحِ ، اللّهُ أکبَرُ ، اللّهُ أکبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ . قالَ : ثُمَّ استَأخَرَ عَنّی غَیرَ بَعیدٍ ، ثُمَّ قالَ : وَ تَقولُ إذا أقَمتَ الصَّلاهَ: اللّهُ أکبَرُ ، اللّهُ أکبَرُ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ،

.


ص: 343

حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ ، حَیَّ عَلَی الفَلاحِ ، قَد قامَتِ الصَّلاهُ ، قَد قامَتِ الصَّلاهُ ، اللّهُ أکبَرُ ، اللّهُ أکبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ . فَلَمّا أصبَحتُ أتَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأخبَرتُهُ بِما رَأَیتُ ، فَقالَ : إنَّها لَرُؤیا حَقٍّ إن شاءَ اللّهُ ، فَقُم مَعَ بِلالٍ فَأَلقِ عَلَیهِ ما رَأَیتَ فَلیُؤَذِّن بِهِ ؛ فَإِنَّهُ أندی صَوتا مِنکَ . فَقُمتُ مَعَ بِلالٍ ، فَجَعَلتُ اُلقیهِ عَلَیهِ وَ یُؤَذِّنُ بِهِ . قالَ : فَسَمِعَ ذلِکَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ وَ هُوَ فی بَیتِهِ ، فَخَرَجَ یَجرُّ رِداءَهُ ، وَ یَقولُ : وَ الَّذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ یا رَسولَ اللّهِ ، لَقَد رَأَیتُ مِثلَ ما رَأی ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فَلِلّهِ الحَمدُ . (1) چون پیامبر خدا دستور داد که ناقوسی بسازند تا برای جمع شدن مردم به نماز ، ناقوس بزنند ، من در عالم رؤیا مردی را دیدم که گِرد من می گردد و ناقوسی در دست اوست . گفتم : ای بنده خدا! ناقوس را می فروشی؟ گفت : با آن چه می کنی؟ گفتم : با آن به نماز فرا می خوانیم . گفت : آیا به چیزی بهتر از این ، راه نمایی ات نکنم؟ گفتم : چرا . گفت : می گویی : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر ، اللّه أکبر ، اللّه أکبر . أشهد أن لا إله إلّا اللّه . أشهد أن لا إله إلّا اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حیّ علی الصلاه ، حیّ علی الصلاه . حیّ علی الفلاح ، حیّ علی الفلاح . اللّه أکبر ، اللّه أکبر . لا إله إلّا اللّه » . سپس کمی از من فاصله گرفت و گفت : هر گاه خواستی نماز را به پا داری ، [این چنین اقامه] می گویی : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر . أشهد أن لا إله إلّا اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حیّ علی الصلاه . حیّ علی الفلاح . قد قامت الصلاه ، قد قامت الصلاه . اللّه أکبر ، اللّه أکبر . لا إله إلّا اللّه » . صبح که شد ، نزد پیامبر خدا آمدم و آنچه را در خواب دیده بودم ، به ایشان گفتم . فرمود : «رؤیای صادقی است ، إن شاء اللّه . به همراه بلال ، برخیز و آنچه را در خواب دیده ای ، به او بگو تا او به آن ، اذان بگوید ؛ چون او صدایش از تو رساتر است» . من با بلال برخاستم و من به او می گفتم و او آنها را اعلام می کرد (اذان

.

1- .سنن أبی داوود : ج 1 ص 135 ح 499 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 540 ح 16478 ، سنن الدارمی : ج 1 ص 284 ح 1171 ، صحیح ابن حبّان : ج 4 ص 572 ح 1679 ، صحیح ابن خزیمه : ج 2 ص 192 ح 370 ، السنن الکبری : ج 1 ص 575 ح 1835 .

ص: 344



3 . گزارش سنن ابن ماجه

4 . گزارش سنن ابن ماجه

می گفت) . عمر بن خطّاب ، در خانه اش صدای او را شنید . در حالی که ردایش را می کشید ، [با عجله و سراسیمه] بیرون آمد و می گفت : ای پیامبر خدا! سوگند به آن که تو را به حق برانگیخت ، من نیز چنین خوابی دیده ام. پیامبر خدا فرمود : «خدا را شکر!» .

3 . گزارش سنن ابن ماجه :ابو عبید محمّد بن عبید بن میمون مدنی آورده است که : حدیث کرد ما را محمّد بن سلمه حرّانی ، حدیث کرد ما را محمّد بن اسحاق ، حدیث کرد ما را محمّد بن ابراهیم تیمی از محمّد بن عبد اللّه بن زید از پدرش که : کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَد هَمَّ بِالبوقِ ، وَ أمَرَ بِالنّاقوسِ فَنُحِتَ ، فَاُرِیَ عَبدُ اللّهِ بنُ زَیدٍ فِی المَنامِ ؛ قالَ : رَأَیتُ رَجُلاً عَلَیهِ ثَوبانِ أخضَرانِ ، یَحمِلُ ناقوسا ، فَقُلتُ لَهُ : یا عَبدَ اللّهِ ، تَبیعُ النّاقوسَ؟ قالَ : وَ ما تَصنَعُ بِهِ؟ قُلتُ : اُنادی بِهِ إلَی الصَّلاهِ ، قالَ : أفَلا أدُلُّکَ عَلی خَیرٍ مِن ذلِکَ؟ قُلتُ : وَ ما هُوَ؟ قالَ : تَقولُ : اللّهُ أکبَرُ ، اللّهُ أکبَرُ ... . (1) پیامبر خدا دستور داد که شیپور و ناقوسی بسازند . عبد اللّه بن زید ، خوابی دید . او گفت : مردی را دیدم که دو جامه سبزرنگ پوشیده بود و ناقوسی با خود داشت . به او گفتم : ای بنده خدا! ناقوس را می فروشی؟ گفت : با آن چه می کنی؟ گفتم : با آن به نماز فرا می خوانم . گفت : آیا تو را به چیزی بهتر ، راه نمایی نکنم؟ گفتم : آن چیست؟ گفت : می گویی : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر ...» .

4 . گزارش سنن ابن ماجه :محمّد بن خالد بن عبد اللّه واسطی ، آورده است که : حدیث کرد ما را پدرم ، از عبد الرحمان بن اسحاق ، از زهری ، از سالم ، از پدرش که : إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله استَشارَ النّاسَ لِما یُهِمُّهم إلَی الصَّلاهِ ، فَذَکَرُوا البوقَ ، فَکَرِهَهُ مِن أجلِ

.

1- .سنن ابن ماجه : ج 1 ص 232 ح 706 ، کنز العمّال : ج 8 ص 330 ح 23141 ؛ الطرائف : ص 536 .

ص: 345



5 . گزارش سنن الترمذی

الیَهودِ ، ثُمَّ ذَکَرُوا النّاقوسَ ، فَکَرِهَهُ مِن أجلِ النَّصاری ، فَاُرِیَ النِّداء تِلکَ اللَّیلَهَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ یُقالُ لَهُ : عَبدُ اللّهِ بنُ زَیدٍ ، وَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ ، فَطَرَقَ الأَنصارِیُّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَیلاً ، فَأَمَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِلالاً بِهِ فَأَذَّنَ . قال الزهری : و زاد بلال فی نداء صلاه الغداه : الصلاه خیر من النوم ، فأقرّها رسول اللّه صلی الله علیه و آله ... . (1) پیامبر صلی الله علیه و آله با مردم در باره چیزی که آنها را به نماز فرا خوانَد ، مشورت کرد . آنان شیپور را پیشنهاد کردند ؛ امّا پیامبر صلی الله علیه و آله آن را نپسندید ؛ چون برای یهود بود . ناقوس را پیشنهاد دادند . آن را نیز به خاطر این که برای نصارا بود ، نپسندید . در همان شب ، مردی از انصار به نام عبد اللّه بن زید و نیز عمر بن خطّاب ، اذان را در خواب دیدند . مرد انصاری ، شبانه نزد پیامبر خدا رفت [و خواب خود را برای ایشان باز گفت] . پیامبر خدا به بلال دستور داد که به آن [جملاتی که در خواب دیده شده بود] ، اذان بگوید . زهری گفت : بلال در اذان نماز صبح ، این جمله را افزود : «الصلاه خیرٌ من النوم؛ نماز، از خواب بهتر است» و پیامبر خدا بر آن ، صحّه گذاشت .

5 . گزارش سُنَن التِّرمِذی :سعید بن یحیی بن سعید اموی آورده است که : حدیث کرد ما را پدرم ، حدیث کرد ما را محمّد بن اسحاق از محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمی از محمّد بن عبد اللّه بن زید از پدرش که : لَمّا أصبَحنا أتَینا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَخبَرتُهُ بِالرُّؤیا ، فَقالَ : إنَّ هذِهِ لَرُؤیا حَقٍّ ، فَقُم مَعَ بِلالٍ فَإِنَّهُ أندی وَ أمَدُّ صَوتا مِنکَ ، فَأَلقِ عَلَیهِ ما قیلَ لَکَ ، وَ لیُنادِ بِذلِکَ ... . قال الترمذیّ : و قد روی هذا الحدیث إبراهیم بن سعد ، عن محمّد بن إسحاق أتمّ من هذا الحدیث و أطول ، و ذکر فیه قصّه الأذان مثنی مثنی ، و الإقامه مرّه مرّه ، و

.

1- .سنن ابن ماجه : ج 1 ص 233 ح 707 .

ص: 346



دلایل جعلی بودن این روایات
1 . ناسازگاری با مقام نبوّت

عبد اللّه بن زید هو ابن عبد ربّه ، و یقال : ابن عبد ربّ ، و لا نعرف له عن النبیّ صلی الله علیه و آله شیئا یصحّ إلّا هذا الحدیث الواحد فی الأذان . (1) صبح که شد ، نزد پیامبر خدا رفتیم و رؤیایم را به ایشان گفتم . فرمود : «این ، یک رؤیای صادق است . به همراه بلال برخیز ؛ چون او صدایش از تو رساتر و بلندتر است . آنچه به تو [در خواب] گفته شده ، به او بگو و او آنها را با صدای بلند بگوید ...» . ترمذی می گوید : این حدیث را ابراهیم بن سعد ، از محمّد بن اسحاق ، کامل تر و طولانی تر روایت کرده و داستان اذان را با بندهای دوتایی، و اقامه را با بندهای تک، آورده است . عبد اللّه بن زید ، همان ابن عبد ربّه است و «ابن عبد رب» هم به او می گویند . ما از او حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نمی شناسیم که صحیح باشد ، جز همین یک حدیث که در باره اذان است .

دلایل جعلی بودن این روایاتبا بررسی اسناد این روایات و تأمّل در متن و معانی آنها و نیز عرضه آنها بر احادیث اهل بیت علیهم السلام ، برای پژوهشگر ، تردیدی در مجعول بودن آنها باقی نخواهند ماند . آنچه بر نادرستی این روایات دلالت می کند ، عبارت است از :

1 . ناسازگاری با مقام نبوّتاین باور که تشریع اذان ، بر اساس رؤیای عبد اللّه بن زید بوده ، بدین معناست که خاتم پیامبران الهی صلی الله علیه و آله که برای کوچک ترین رفتارهای فردیِ جامعه اسلامی ، از جانب خداوند متعال، ره نمود آورده است در مورد یکی از بزرگ ترین عباداتِ سیاسی اجتماعی ، نمی دانسته که چه باید کرد و حتّی طبق برخی از این روایات ، برای آن ، بیست روز سرگردان بوده است ، تا این که رؤیای شخص یا اشخاصی ،

.

1- .سنن الترمذی : ج 1 ص 358 ح 189 .

ص: 347



2 . منافات داشتن با حکمت اذان

3 . تکذیب به وسیله اهل بیت علیهم السلام

مشکل گشا می شود و موجب تصمیم پیامبر صلی الله علیه و آله و تشریع اذان می گردد! بی تردید ، این پندار ، با اعتقاد به نبوّت پیامبر اسلام ، قابل جمع نیست و از این رو ، امام صادق علیه السلام ضمن نفرین کردنِ کسانی که از چنین پنداری جانبداری می کنند ، خِرد و وجدان آنان را به داوری می خواند و با شگفتی از آنان می پرسد که چگونه این پندار را با عقیده به نبوّت پیامبر صلی الله علیه و آله و نزول وحی بر ایشان ، جمع می کنند : یَنزِلُ الوَحیُ عَلی نَبِیِّکُم فَتَزعُمونَ أَنَّهُ أَخَذَ الأَذانَ مِن عَبدِ اللّهِ بنِ زَیدٍ؟! (1) بر پیامبر شما وحی نازل می شود و شما می گویید که او اذان را از عبد اللّه بن زید گرفته است؟!

2 . منافات داشتن با حکمت اذانتأمّل در احادیث فراوانی که در منابع حدیثیِ شیعه و اهل سنّت در باره حکمت اذان و فضایل و برکات آن وجود دارند ، (2) نشان می دهد که فلسفه این عمل عبادی ، تنها اعلام وقت نماز نیست ؛ بلکه آثار فردی ، اجتماعی ، دنیوی و اخروی فراوانی بر آن مترتّب است . بدین ترتیب ، آیا می توان باور کرد که همه این حکمت ها و برکات ، به دنبال رؤیای عبد اللّه بن زید، پدید آمده باشد و یا این که پیامبر صلی الله علیه و آله فلسفه اذان را می دانسته ؛ ولی از خودِ اذان ، بی اطّلاع بوده است؟!

3 . تکذیب به وسیله اهل بیت علیهم السلامخاندان رسالت علیهم السلام علاوه بر این که تأکید می کنند که منشأ اذان ، وحی است ، به صراحت و با شدّت ، روایاتی را که آغاز تشریع آن را مستند به رؤیا کرده اند ، تکذیب نموده و آن را با ایمان به نبوّت پیامبر صلی الله علیه و آله ، ناسازگار دانسته اند. این ، در حالی است که اگر هیچ دلیلی جز تکذیب اهل بیت علیهم السلام در این باره وجود نداشت ، برای

.

1- .ر . ک : ص 335 (اذان / فصل یکم : تشریع اذان / ردّ برخی روایات در باره آغاز تشریع اذان) .
2- .ر . ک : ص 355 ح 15 و 16 .

ص: 348



4 . دیگر دلایل

اثبات نادرستی و مجعول بودن این روایات ، کافی بود ؛ چرا که : «أهل البیت أدری بما فی البیت ؛ اهل خانه ، بهتر می دانند که در خانه چیست» . گفتنی است که نه تنها اهل بیت علیهم السلام ، بلکه افرادی مانند محمّد بن حنفیّه نیز به بطلان این روایات ، تصریح کرده اند . برهان الدین حلبی ، از ابو العلاء روایت کرده است که : قلت لمحمّد ابن الحنفیّه : إنّا لنتحدّث أنّ بدء هذا الأذان کان من رؤیا رآها رجل من الأنصار فی منامه ، قال : ففزع لذلک محمّد بن الحنفیّه فزعا شدیدا و قال : عمدتم إلی ما هو الأصل فی شرائع الإسلام و معالم دینکم فزعمتم أنّه إنّما کان من رؤیا رآها رجل من الأنصار فی منامه تحتمل الصدق و الکذب ، و قد تکون أضغاث أحلام؟! قال : فقلت له : هذا الحدیث قد استفاض فی الناس . قال : هذا و اللّه هو الباطل ... . (1) به محمّد بن حنفیّه گفتم : برای ما حدیث می شود که منشأ این اذان ، رؤیایی بود که مردی از انصار در خوابش دید . محمّد بن حنفیّه از این سخن ، به شدّت وحشت کرد و گفت : شما در باره چیزی که در میان احکام اسلام و مقرّرات دینتان یک اصل است ، می گویید که منشأش رؤیایی بوده که یکی از انصار در خوابش دیده است ، [آن هم چیزی] که احتمال راست و دروغ دارد و ممکن است که از شمار خواب های پریشان باشد؟! گفتم : این حدیث در میان مردم ، به شدّت رایج است . گفت : به خدا سوگند ، صحّت ندارد ... .

4 . دیگر دلایلآنچه در نقد مضمون روایاتی که تشریع اذان را به غیر وحی مستند می کنند ، ذکر

.

1- .السیره الحلبیّه : ج 2 ص 96 .

ص: 349



انگیزه جاعلان
نمودیم ، برای اثبات معتبر نبودن آنها کافی است . البتّه ادلّه دیگری نیز برای اثبات این مدّعا ذکر شده است ، مانند : تعارض اساسی میان مضمون این روایات ، تعداد مدّعیان رؤیا (1) و تعارض آنها با نقل بخاری و غیر او . (2) بنا بر این ، بر فرض که سند این روایات ، اصطلاحا «صحیح» هم باشد ، به دلیل ناسازگاری مضمون آنها با عقل سلیم و مبانی اسلام ، مردود بودن آنها غیر قابل تردید است . البتّه جالب توجّه است که سند این روایات نیز قابل اعتماد نیست ؛ زیرا یا موقوف اند (یعنی سند آنها به پیامبر صلی الله علیه و آله متّصل نمی شود) و یا مُسنَدهایی هستند که در سلسله سند آنها راوی مجهول ، مجروح ، ضعیف و یا متروک قرار دارد . (3) بدین ترتیب ، می توان گفت دلیلی که حاکم نیشابوری برای عدم نقل حدیث عبد اللّه بن زید در صحیحین آورده (یعنی اختلاف ناقلان در اسانید آن)، (4) در واقع ، ممکن است تنها یکی از دلایل متعدّد آن باشد و شاید برخی از وجوه دیگری که ذکر شد نیز موجب عدم ذکر این حدیث در صحیحین گردیده باشد .

انگیزه جاعلاندر باره انگیزه جعل این حدیث نمی توان به صورت قاطع ، اظهار نظر کرد . برخی از محقّقان ، این احتمال را تقویت کرده اند که عموهای عبد اللّه بن زید ، این رؤیا را ساخته اند . متن کلام آنان ، چنین است : و من القریب جدّا أنّ عمومه عبد اللّه بن زید ، هم الذین أشاعوا تلک الرؤیا و

.

1- .مدّعیان رؤیا ، تا چهارده نفر ، نقل شده است (ر . ک : السیره الحلبیّه : ج 2 ص 96) .
2- .برای آشنایی با این وجوه ، ر . ک : الأذان تشریعا و فصولاً .
3- .برای توضیح بیشتر این اجمال ، ر . ک : الأذان تشریعا و فصولاً .
4- .حاکم نیشابوری می گوید : کسی که اذان را در عالم رؤیا دید ، عبد اللّه بن زید بود . این ، مورد قبول فقها واقع شده است ؛ امّا چون ناقلان ، در اسانید آن اختلاف کرده اند، در صحیحین نیامده است (المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 379 ح 5447) .



روّجوها، لتکون فضیله لبیوتاتهم و قبائلهم ، و لذلک نری فی بعض المسانید أنّ بنی عمومته هم رواه هذا الحدیث و أنّ من اعتمد علیهم إنّما کان لحسن ظنّه بهم . (1) به احتمال زیاد ، این رؤیا را عموهای عبد اللّه بن زید ، رواج داده اند تا از این طریق ، فضیلت و افتخاری برای خاندان ها و قبایل خویش کسب کنند . به همین دلیل ، در برخی مسانید می بینیم که عموزادگان او ، راویان این حدیث هستند و کسانی هم که به آنها اعتماد کرده اند ، به آنها حُسن ظن داشته اند . امّا به نظر می رسد که جعل این حدیث ، همانند بسیاری از احادیث مجعول دیگر ، انگیزه سیاسی داشته است ؛ زیرا همان طور که پیش از این نیز توضیح دادیم ، (2) اذان علاوه بر یادآوریِ وظیفه فردی و اعلام وقت نماز ، یک شعار مهمّ سیاسی اجتماعی نیز هست و این شعار ، نه تنها زمینه تداوم حاکمیت اسلام را در جوامع اسلامی فراهم می کند ، بلکه در کنار استقرار ارزش های دینی ، می تواند موجب انتقال فرهنگ اسلامی به سایر جوامع گردد . بدین جهت ، جریان های سیاسی ای که حاکمیت اسلامِ اصیل را با منافع خود در تضاد می بینند ، این شعار سیاسی را بر نمی تابند . به نظر می رسد که جعل حدیث عبد اللّه بن زید ، به وسیله حزب اُموی (در عصر حاکمیت مطلق معاویه) و با هدفِ حذف و یا تحریف شعار سیاسی اجتماعی اذان ، انجام گرفته است ؛ زیرا اگر خاستگاه تشریع اذانْ «رؤیا» شد ، کسی که مدّعی خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله و بلکه خداوند متعال است ، می تواند با رؤیایی دیگر ، آن را به صورت دلخواه تغییر دهد و یا حذف نماید! توضیح مطلب ، این که : هر کس با تاریخ اسلام آشنا باشد ، می داند که حزب اُموی از ابتدا با اسلام ، مخالف بود و هیچ گاه با این آیین الهی آشتی نکرد . این

.

1- .الأذان تشریعا و فصولاً : ص 29 .
2- .ر . ک : ص 322 (اذان / درآمد : حکمت اذان / حکمت اجتماعی) .

ص: 351

حزب ، هر چند پس از قدرت یافتن اسلام ، نمی توانست علنا با آن مخالفت کند ، امّا در اوّلین فرصتِ به دست آمده ، در برابر نظام اسلامی به رهبری امام متّقیان و امیر مؤمنان ایستاد و مانع رشد و بالندگی این آیین آسمانی شد و به گفته امام علی علیه السلام : ما أسلَموا و لکِنِ استَسلَموا ، و أسَرُّوا الکُفرَ ، فَلَمّا وَجَدوا أعوانا عَلَیهِ أظهَروهُ . (1) آنها اسلام نیاوردند ؛ بلکه تسلیم شدند ، و کفر خویش را پنهان داشتند و زمانی که یارانی برای آن یافتند ، آشکارش نمودند . گزارشی که مُغیره بن شعبه ، دوست صمیمی معاویه ، از یک جلسه خصوصی و محرمانه با او دارد ، نشان می دهد که او تا چه حد ، با این شعار عبادی سیاسی اسلام ، مخالف بوده است . متن این گزارش را مطرّف ، فرزند مغیره ، چنین روایت کرده است : ... جاء [المغیره] ذات لیله فأمسک عن العشاء ، فرأیته مغتمّا ، فانتظرته ساعه ، و ظننت أنّه لشی ء حدث فینا أو فی عملنا ، فقلت له : ما لی أراک مغتمّا منذ اللیله؟ قال : یا بنیّ ، إنّی جئت من عند أخبث الناس! قلت له : و ما ذاک؟ قال : قلت له و قد خلوت به : إنّک قد بلغت منّا یا أمیر المؤمنین ، فلو أظهرت عدلاً ، و بسطت خیرا؛ فإنّک قد کبرت ، ولو نظرت إلی إخوتک من بنی هاشم ، فوصلت أرحامهم؛ فو اللّه ما عندهم الیوم شی ء تخافه . فقال لی : هیهات! هیهات! ملک أخو تیم فعدل و فعل ما فعل ، فو اللّه ما عدا أن هلک فهلک ذکرُه ، إلّا أن یقول قائل : أبو بکر . ثمّ ملک أخو عدیّ ، فاجتهد و شمّر عشر سنین ، فو اللّه ما عدا أن هلک فهلک ذکرُه ، إلّا أن یقول قائل : عمر . ثمّ ملک أخونا عثمان فملک رجلٌ لم یکن أحد فی مثل نسبه ، فعَمِل ما عَمِل و عُمل به ، فو اللّه ما عدا أن هلک فهلک ذکرُه ، و ذکر ما فُعل به . و إنّ أخا هاشم یُصرَخ به فی کلّ یوم خمس مرّات : أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، فأیّ عمل یبقی مع هذا؟

.

1- .نهج البلاغه : نامه 16 .

ص: 352

لا اُمّ لک؛ و اللّه إلّا دفنا دفنا . (1) شبی [پدرم مغیره] آمد و از خوردن غذا خودداری کرد . او را غمگین دیدم . ساعتی منتظرش ماندم و خیال کردم که برای ما و یا در کار ما اتّفاقی افتاده که او اندوهگین است . به او گفتم : چه شده است که امشب غمگین هستی؟ گفت : فرزندم! من از نزد خبیث ترینِ مردم می آیم! گفتم : چه اتّفاقی افتاده است؟ گفت : با معاویه تنها نشسته بودم که به او گفتم : ای امیر المؤمنین! تو از ما به حکومت رسیدی . کاش دادگری نمایی و بساط نیکوکاری بگسترانی ؛ چرا که تو دیگر مُسن شده ای! کاش به برادرانت از بنی هاشم نگاه لطفی کنی و به خویشاوندانت رسیدگی نمایی! به خدا سوگند که امروزه دیگر چیزی (قدرتی) ندارند که از آن بترسی . معاویه به من گفت : هرگز ، هرگز! آن مرد تَیمی به حکومت رسید و عدالت پیشه کرد و خوبی ها نمود ؛ امّا به خدا سوگند که با مُردنش ، نام او نیز مُرد و فقط ممکن است یک نفر پیدا شود و بگوید : ابو بکر . پس از آن ، مرد عَدی (عمر) به حکومت رسید و ده سال تلاش کرد و زحمت کشید ؛ ولی به خدا سوگند ، همین که مُرد ، نامش هم مُرد . فقط ممکن است فردی پیدا شود و بگوید : عمر . سپس برادرمان عثمان ، به حکومت رسید . مردی به حکومت رسید که کسی در نسب ، چون او نبود . او کارها کرد و آن رفتار با او شد (وی را کشتند) ؛ امّا به خدا سوگند که با مُردنش ، نام او نیز مُرد و از رفتاری هم که با او شد، دیگر سخنی به میان نیامد ؛ ولی آن مرد هاشمی ، در هر روز ، پنج مرتبه نامش فریاد زده می شود که : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ». با وجود این ، دیگر چه کاری باقی می ماند؟ ای مادر مُرده! به خدا سوگند که راهی جز دفن کردن و دفن کردن [این نام] ، باقی نمی ماند! آنچه می تواند این تحلیل را تأیید کند ، این است که موضعگیری اهل بیت علیهم السلام در

.

1- .مروج الذهب : ج 4 ص 41 ، الأخبار الموفّقیّات : ص 576 ح 375 ، شرح نهج البلاغه : ج 5 ص 129 ، کشف الیقین : ص 466 ح 565 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 44 ؛ بحار الأنوار : ج 33 ص 169 ح 443 .

ص: 353

برابر روایاتی که منشأ تشریع اذان را رؤیای عبد اللّه بن زید می دانند ، پس از استقرار حکومت معاویه است ؛ زیرا اگر چنین شایعه اهانت آمیزی در باره پیامبر اسلام ، در دوران حیات امام علی علیه السلام نیز وجود داشت ، بی تردید ، آن امام در برابرش موضعگیری می نمود ، در حالی که در تاریخ ، نخستین برخورد اهل بیت علیهم السلام با این شایعه به وسیله امام مجتبی علیه السلام پس از جریان صلح او با معاویه ثبت شده است . (1)

.

1- .ر . ک : ص 335 (اذان / فصل یکم : تشریع اذان / ردّ برخی روایات در باره آغاز تشریع اذان) .

ص: 354

1 / 3حِکمَهُ الأَذانِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّما جُعِلَ الأَذانُ الأَوَّلُ لِیَتَیَسَّرَ أهلُ الصَّلاهِ لِصَلاتِهِم ، فَإِذا سَمِعتُمُ الأَذانَ فَأَسبِغُوا الوُضوءَ (1) . (2)

الإمام الرضا علیه السلام :إنَّما اُمِرَ النّاسُ بِالأَذانِ لِعِلَلٍ کَثیرَهٍ ؛ مِنها أن یَکونَ تَذکیرا لِلنّاسی وتَنبیها لِلغافِلِ ، وتَعریفا لِمَن جَهِلَ الوَقتَ وَاشتَغَلَ عَنهُ ، ویَکونَ المُؤَذِّنُ بِذلِکَ داعِیا لِعِبادَهِ الخالِقِ ومُرَغِّبا فیها ، ومُقِرّا لَهُ بِالتَّوحیدِ ، مُجاهِرا بِالإِیمانِ ، مُعلِنا بِالإِسلامِ ، مُؤذِنا (3) لِمَن یَنساها . وإنَّما یُقالُ لَهُ مُؤَذِّنٌ لِأَنَّهُ یُؤذِنُ بِالأَذانِ بِالصَّلاهِ . وإنَّما بُدِئَ فیهِ بِالتَّکبیرِ وخُتِمَ بِالتَّهلیلِ ؛ لِأَنَّ اللّهَ عز و جل أرادَ أن یَکونَ الاِبتِداءُ بِذِکرِهِ وَاسمِهِ ، وَاسمُ اللّهِ فِی التَّکبیرِ فی أوَّلِ الحَرفِ وفِی التَّهلیلِ فی آخِرِهِ . وإنَّما جُعِلَ مَثنی مَثنی ؛ لِیَکونَ تَکرارا فی آذانِ المُستَمِعینَ ، مُؤَکِّدا عَلَیهِم ، إن سَها أحَدٌ عَنِ الأَوَّلِ لَم یَسهُ عَنِ الثّانی ، ولِأَنَّ الصَّلاهَ رَکعَتانِ رَکعَتانِ فَلِذلِکَ جُعِلَ الأَذانُ مَثنی مَثنی . وجُعِلَ التَّکبیرُ فی أوَّلِ الأَذانِ أربَعا ؛ لِأَنَّ أوَّلَ الأَذانِ إنَّما یُبدَأُ غَفلَهً ، ولَیسَ قَبلَهُ کَلامٌ یُنَبِّهُ المُستَمِعَ لَهُ ، فَجُعِلَ الاُولَیانِ تَنبیها لِلمُستَمِعینَ لِما بَعدَهُ فِی الأَذانِ . وجُعِلَ بَعدَ التَّکبیرِ الشَّهادَتانِ ؛ لِأَنَّ أوَّلَ الإِیمانِ هُوَ التَّوحیدُ وَالإِقرارُ للّهِِ تَبارَکَ وتَعالی بِالوَحدانِیَّهِ ، وَالثّانِیَ الإِقرارُ لِلرَّسولِ صلی الله علیه و آله بِالرِّسالَهِ ، وأنَّ إطاعَتَهُما ومَعرِفَتَهُما مَقرونَتانِ ، ولِأَنَّ أصلَ الإِیمانِ إنَّما هُوَ الشَّهادَتانِ ، فَجُعِلَ شَهادَتَینِ شَهادَتَینِ کَما جُعِلَ فی سائِرِ الحُقوقِ شاهِدانِ ، فَإِذا أقَرَّ العَبدُ للّهِِ عز و جلبِالوَحدانِیَّهِ وأقَرَّ لِلرَّسولِ صلی الله علیه و آله بِالرِّسالَهِ فَقَد أقَرَّ بِجُملَهِ الإِیمانِ ، لِأَنَّ أصلَ الإِیمانِ إنَّما هُوَ بِاللّهِ وبِرَسولِهِ . وإنّما جُعِلَ بَعدَ الشَّهادَتَینِ الدُّعاءُ إلَی الصَّلاهِ ؛ لِأَنَّ الأَذانَ إنَّما وُضِعَ لِمَوضِعِ الصَّلاهِ ، وإنّما هُوَ نِداءٌ إلَی الصَّلاهِ فی وَسَطِ الأَذانِ ، ودُعاءٌ إلَی الفَلاحِ وإلی خَیرِ العَمَلِ . وجُعِلَ خَتمُ الکَلامِ بِاسمِهِ کَما فُتِحَ بِاسمِهِ . (4)

.

1- .. إسباغُ الوضوء : إتمامه و إکماله ، وذلک فی وجهین : إتمامه علی ما فرض اللّه تعالی ، وإکماله علی ما سنّه رسول اللّه صلی الله علیه و آله (مجمع البحرین : ج 2 ص 810 «سبغ») .
2- .. المعجم الکبیر : ج 12 ص 26 ح 12383 ، حلیه الأولیاء : ج 4 ص 302 الرقم 282 کلاهما عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : ج 7 ص 706 ح 21025 .
3- .. آذَنَهُ الأمر : أعلَمَه . وأذّنَ تأذینا : أکثَرَ الإعلام (القاموس المحیط : ج 4 ص 195 «أذن») .
4- .. کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 299 ح 914 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 105 ح 1 ، علل الشرائع: ص 258 ح 9 کلاهما نحوه وکلّها عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار: ج 6 ص 66 ح 1 .

ص: 355